درست یک ساعته که تعطیلاتم شروع شد :) 

کارامو انجام دادم، لیستمو مرتب کردم، نمره ها رو وارد سایت کردم...و تموم شد...


امشب واسه خودم مهمونی میگیرم توی اتاق خودم و تنهایی :) شیرینی میخرم، سوپر چیپس و سس گلوریا، و آب آلبالو... 

امشب نقاشی میکنم یا شایدم فقط خوراکیامو خوردم و موزیک گوش دادم!


سه قسمت از سریال mistresses  رو دیدم... بدک نبود.. دوست ندارم این فیلمای اینطوری رو که مد شده چندتا خانم بالای سی دور هم جمع میشن و به همسراشون خیانت میکنن و بقیه ی دوستاشون میان توجیهشون میکنن که ایتس اکی، ایت ویل هَپن تو اِوری وان! البته خوبه که صداقت دارن اینجور فیلما و نشون میده که آدما حتی اگه ازدواج کنن هم بازم احتمال خطا وجود داره، بازم پاشون ممکنه بلغزه حتی اگه عااااشق همسرشون باشن... ولی خب فکر میکنم لازم نیس انقد پررنگ شه، لازم نیس اینقدر بهش پرداخته بشه... میشه چیزای بهتر رو عادی نشون داد، واسشون فیلم ساخت و خوبی رو رواج داد... چه میدونم...



..................................................................


پدر مارس گلدونامو حسابی رسیدگی میکنه، هربار که میرم دستمو میگیره میبره حیاط میگه بیا ببین جوونه زدن...امروز بهم دوتا گلدون دیگه دادن، گفته ببر اینارو بذار توی اتاقت بی گلدون نباشی تا مال خودت اکی بشه... گفتم آخه من آفتاب ندارم توی اتاقم، میبینین که گلدونای خودمم خراب شد، گفت اینایی که من میدم بهت آفتاب لازم ندارن، فقط آب بده بهشون...

گلدونای جدیدم رو اوردم جلوی چشمام هستن الان :)


.......................................................


برم امروز با خیال رااااحت بیرون، ببینم چه خبره، اسفند گردی کنم! سفره هفت سین هم هیچ ایده ای ندارم براش فعلا! ولی دلم میخواد سنبل داشته باشه فراووون!


آخیش.... تموم شد کارام... ^_^


..........................................................


+ بعدا نوشت: سمیرای عزیز، کامنتت رو دریافت کردم.. منتها فعلا جواب مناسبی براش ندارم... چیزی که شما دنبالشی رو من نمیتونم توی چند خط توضیح بدم ضمن این که هرکس از دیگری متفاوته...ولی سعی میکنم تا چندروز آینده چیزایی بنویسم... ممنون از اینکه منو قابل دونستی.. آدرسی نداشتی نمیدونستم کجا جواب بدم.