امروز.... سالگرد روزیه که مدیر آموزشگاه با من صحبت کرد راجع به مارس و من به گوش بابا رسوندم...


...................................................................................



این روزا سر میز غذا توی خونه ی ما، فقط حرف از ساختن و تعمیر خونه ی من و مارسه! بابا بیشتر از ما ذوق داره و هی میگه که میخواد چیکارا کنه برامون! هرچی هم با مارس غیر مستقیم بهش میگیم که بذاره به عهده ی خودمون میگه شما صبح تا شب سرکارید وقت نمیکنین دو سه ماهه کاری کنین که! میگه شما انتخاب کنین و بقیه اش به عهده ی من!

خب چرا که نه! حالا که اینقدر خودش مشتاقه و اینطوری حجم کارای ما هم کم میشه قبول کردیم... بعد همش از این ور اون ور دوستای بابا که شغل های مختلفی دارن به بابا گفتن مثلا من رنگ زدن خونشون رو به عنوان کادوی عروسشون بر عهده میگیرم.. یا مثلا برق کاری و لوله کشی... خب اینا کسایی هستن که سالهای گذشته بابا بهشون کمک های مادی و معنوی زیادی کرده (قبلا گفته بودم که خیلی به آدما کمک میکنه در حدی که ما گاهی معترض میشیم...) و حالا اونا اینطوری میخوان جبران کنن! خوشحالم که میبینم هنوزم قانون تو نیکی میکن و در دجله انداز پابرجاست!


دیشب من و مارس تقریبا مدل مبل ها و رنگشون و مدل تختمون رو انتخاب کردیم. مبل ها با من بود و تخت با مارس! چیزی که انتخاب کرده رو مطمئن نیستم بتونن برامون دربیارن چون از یه سایت خارجی پیدا کردیمش. خیلی هم اتفاقا ساده ست ولی چون اینجاها کسی نداشته و نساختن نمیدونم میتونن یا نه... حسابی دلم رو برده مدلش. امیدوارم که بتونن دربیارن برامون! بعد خب قرار شده درباره ی مدلش غیر از همون سازنده با هیچکس دیگه حرف نزنیم، میخوایم که اکی شه و بعد بقیه ی آدما ببینن. 


بعد مارس میگه جای آشپزخونه رو تغییر بدیم و اون اتاقی که بالکن داره رو بکنیم آشپزخونه. اونجوری آشپزخونه کوچیک میشه و خب هزینه اش هم زیاد میشه ولی خب چیزیه که منم بهش فکر میکنم! بالکن توی آشپزخونه قشنگ تره تا اتاق خواب. نمیدونم شاید چون توی خونه ی خودمون الان سه ساله که بالکن دارم خسته شدم از این مدل...


.......................................................................................................


حالا هزار بار گفتم ولی میخوام بازم بگم که واقعا صبح ها پیاده رویه خیلیییی خوبه! مخصوصا وقتی کارم تموم میشه و بعد روی سبزه ها ولو میشم تا ریلکس کنم کمی! آفتاب ملایمه چون هنوز ظهر نیست. و باد خنکی میاد... بی نهایت توی روحیه ام تاثیر میذاره و میبینم که چقدر بعدش حالم خوب میشه!


.............................................................................................


دیشب با اون دوستم که اتفاقی دیده بودمش و مربی رقص هم هست چت میکردم. برای هماهنگی و شروع رقص... دوست دارم اول یه جلسه برم رقصشو ببینم بعد شروع کنم!  من و مارس تقریبا از اوایل آشناییمون تصمیم داشتیم یه رقص دونفره و اسکیت بازی و حرکات آکروباتیک با اسکیت یاد بگیریم. حالا الان بهترین فرصته تا رقصه رو یاد بگیریم و برای عروسیمون هم اجراش کنیم! از فکر اینکه داریم یه کار دونفره انجام میدیم حساااابی خوش خوشانم میشه! 


............................................................................................



دروز توی کلاسم، فیلم Lucy رو دیدیم. من ندیده بودم قبلا. راجع به این بود که آدما اگه از صددرصد گنجایش مغزشون استفاده کنن چی میشه! و نقش اصلی فیلم، اسکارت جانسون که عاشقشم یه مواد مخدری رو ناخواسته مصرف کرده بود که باعث شده بود استفاده ی مغزش به صددرصد برسه. و میتونست کارای خیلی عجیب کنه... خیلیییی موضوعش برام جالب بود! تا شب فکرم درگیرش بود. با مارس راجع بهش حرف زدیم. که واقعا چی میشد اگه میتونستیم از تمام گنجایش مغزمون استفاده کنیم!!! چقدررر توانایی ها میتونستیم داشته باشیم و هیچی غیر ممکن نبود دیگه! 

جدا خیلی حرف هستاااا! فک کن تماااام این آدمای فوق العاده باهوش و با تواناهایی بسیااااار بالا نهایت از 40 درصد مغزشون استفاده میکنن! فکر کن اگه به صددرصد برسه چی میشه!! 

دلم میخواد هی به این موضوع فکر کنم!


بعد، من وقتی به شاگردام گفتم از اسکارلت بخاطر زیباییش خوشم میاد همشون گفتن این کجاش خوشگله!!!! گفتم واااات؟؟؟ بعد به این نتیجه رسیدیم که معیارای زیبای های دخترا با پسرا فرق میکنه! بهشون گفتم خب از نظر شما کدوم بازیگر خوشگله؟ عکس یه دخترایی رو بهم نشون میدادن  که نه تنها من مطمئنم شماهایی که دختر هم هستین هم میگفتین اه واقعاااا اینا خوشگلن به نظر شما؟؟؟!!!


نظرات 17 + ارسال نظر
شاپری یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 14:07

یادش بخیر واقعا...
چه زود گذشت .. زمان خواستگاری و رفت و‌آمداش تقریبا برای هر دو مون از خرداد شروع شد .،‌..
خداروشکر تصمیمات خوبی گرفتیم :-) :-) :-)
تو شرایط ما کمک از هر طرف بی منت خیلی بهمون کمک میکنه به نظرم چه خوب که بابات هم یه گوشه کار رو بگیره .

وای این دختر کجاش خوشگله واقعا؟؟ برای منم گاهی خیلی پیش اومده که سلیقه آقایون متوجه شدم و شوکه شدم!

آخی.... :) یادش بخیر... تو که یهویی اومدی گفتی تاااادااااااا آی گات مرید :| :)))
دقیقا همینطوره....

سلیقه های خانوما با آقایون متفاوته انگار... :|

kazhAl شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 18:02

استاااد میلو ... یه لطفی میکنی به من ....
راستش چند وقته که میخوام از پایه زبانو شروع کنم به خوندن ....
میخواستم بدونم چه کتابایی واسه افراد مبتدی خوبه ؟؟؟
اگه راهنماییم کنی ممنونت میشم گل من .....

عزیزم :)
چیزی راجع به سی دی های آموزشی Rosetta Stone شنیدی؟
یه خودآموز زبانه که من شنیدم خیلی کارش خوبه ..
ولی مثل همیشه پیشنهادم اینه که با کلاس رفتن یاد بگیریش چون همه چی متفاوته وقتی آموزش دسته جمعی باشه

شی شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 13:39

وای فیلم لوسی حرف ندارههههه
در مورد خونه اگه تراس تو اشپزخونه باشه خیلی فوق العادس...مخصوصن که یه جای کوچیک واسه نشستن توش باشه به اندازه خوردن یه شربت خونگی خوشمزه

من نتونستم بقیه اش رو ببینم! یعنی فیلمش نمیدونم مشکل داشت یا چی فقط تا دقیقه ی چهل و پنج پلی شد
منم با آشپزخونه موافق ترم.
بعد یه چیزی شی! من اشتباها فکر میکردم تراس همون بالکنه! ولی اخیرا بخاطر سرچ ها و اطلاعاتی که دستم اومده فهمیدم تراس اون پنجره ی کوچولوییه که به سمت پارکینگ باز میشه!
اوی که ما منظورونه همون بالکن هست! حالا دوستان معماری بهتر میتونن راهنماییمون کنن

luna شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 11:01

میلو اینکه بابات بهتر و با هزینه خیلی کمتر میتونه براتون کارا رو اوکی کنه خیلی خوبه و به نظرم بذارید بهتون کمک کنه
چون همیشه اینجوری بوده توی ایران که وقتی میبینن عروس و دامادن قیمت این مدل چیزا رو بالا میگن و تخفیف های الکی هم میدن شما سلیقتون رو تمام و کمال اعلام کنید و مرحله اجراییشو تا جاییکه بابا میتونه بهش بسپارید

تخت هم به نظرم چندجا برو اول که کارایی که ساخت خودشونه رو ببین از تمیزی کار مطمئن شو
بعد سعی کن به کارگاه های ساخت دسترسی پیدا کنی
با قیمت به شدت پایینی برات درست میکنن

من یکی از همکلاسی هام یه سرویس مبل و تخت و کنسول ست از نت پیدا کرده بوذ داد چوب خامشو یکی از شهرهای اطراف که خیلی توی مبل معروفه ساختن واسش و یه جا هم داد بقیه کارای رنگ پارچه و اینا رو انجام دادن
قیمت کل کارش اگر آماده میخرید فک کنم در حد 19-20تومن میشد ولی با 10 تومن همه رو تکمیل خرید کرد تازه پارچه کارش هم سفارشی خودش تهیه کرد از دبی

اینکارا یه کمی حوصله میخواد و وقت برای گشتن و مطمئن باش میتونن الان همه مدلا رو بسازن دیگه مخصوصا اگه ساده باشه

آره قبول کردیم و واقعا هم به نفعمون هست!
سازنده آشنا هست و کاراش رو خیلی دیدم...بهش اطمینان دارم....
آره همینطوره، ما هم چیزایی که دیدیم نزدیک به هفت هشت تومن میشد که قراره با دوتومن بارمون ساخته شه اون مبل...
آره مدل تخته خیلی خیلی ساده ست خصوصا ککه اصن مارس نقشه ی ساختشو هم داره!

املی شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 01:39

آفففرین خووب گرفتی دقیقن از کاراش و هیرو بازیاش توی لاست خوششون اومده :))
فیلم باحالیه آخراش دیگه عجیب غریب میشه حالا ببین خودت
میلو خونتون خیلییی خوب میشه خصوصن اینکه پدر ناظرش شده حالا چون از تعریفات مشخصه که فوق العاده دقیقن..عالی میشه ینی :)
وای چقد این سالگردا خووبن..خیلی یادش بخیرررر میلو برای مام اندازه ی تو! :x

من ندیدمش، پس حدسم درست بوده!
چون هم سه سال پیش همین خونه ی خودمون رو درست کرد الان خیلی بهتر دستش اونده چی به چیه!
خیلی املی.. همش توی اون حال و هوام...

نینا شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 00:06

یادمه رابطه شما و همسرتون از دوستی شروع شده بود. یعنی ایشون مستقیم ب خودتون پیشنهاد دوستی ندادن و مدیر اموزشگاه رو واسطه کردن؟ یا برا درخاسته ازدواج به مدیر متوسل شدن؟ خب شما که مدت نسبتا زیادی با هم دوست بودین چرا به خودتون نگفتن؟

نه، برای طرح موضوع خواستگاری با بابام از مدیر کمک گرفتیم تا قضیه رسمی تر باشه...و البته درست نگفتمش، موضوع رو در واقع با بابام درمیون گذاشت نه با من :)

Hoda جمعه 7 خرداد 1395 ساعت 16:49

میلو میشه یه سوال بپرسم؟
تو که مدرسی وقتی فیلم میبینی با هر لهجه داغونی هم که باشه صد درصد متوجه میشی همه کلمات و اصطلاحات رو؟

نه عزیزم، منم متوجه نمیشم. حتی بیریتیش هم برام سخته گاهی، چه برسه به لهجه های عجیب غریب!

محبت جمعه 7 خرداد 1395 ساعت 09:19

چقد خوبه ک بابای ادم انقد اشنا داشته باشه:دی

بنظرم چیز عجیبی نیس ک بخواد براتون ی تخت با سلیقه تون بسازه. البته باید کاربلد باشه. اما در کل تو این دوره ساختش غیر ممکن نیس


اسکارلت. صورت زیبایی داره من از اندامش متنفرم:))
اینی هم ک پسرا گفتنو اصلا ننیشناسم:/ و زیبایی خاصی هم نداره خیلی معمولیه

خیلییییی! یعنی اون روزا که اونقدددددر کمک میکرد به آدما (من خودم اکی ام که کمک کنه ول بابا خیلی بیش از حد کمک رسانی میکرد!) معترض میشدم ولی الان میبینم که داره توی زندگی من نتیجش برمیگرده و خب شرمنده شدم!
من چون زیاد توی این فازا نبودم نمیدونم الان که چقدر ممکنه ادما بتونن چیزی که میخوایم رو دربیاریم. بعد اخه اصن مدلش خیلییییی سادس، یعنی چهارتا تخته بدن من خودم میسازمش :)) ولی چون اینجاها ندیدم میترسم بهانه بیارن یا الکی قیمت پرت بگن به بهانه ی این که تا حالا نساختنش!
باورت میشه بگم به اندامش دقت نکردم؟؟ :)) مریم تو بازیگر مورد علاقت کی بود؟؟

بازیگر لاست هست! خب منم همینو میگم میبینی چقدر معمولیه؟؟؟ نمیدونم رو چه حساب اینو گفتن!!

پاپیون جمعه 7 خرداد 1395 ساعت 01:15

اینی که گفتی رو اصلا نشنیده بودم اسمشو،حالا سرچ کردم دهنم باز موند:/
کجاش خوشگله این://///
من یکی از ملاکای زیبایی سنجیه خارجیا واسم اینه که با روسری تصورشون میکنم ببینم خوشگل میمونن یا نه:))
بعد الان اینو تصور کردم یه چیز خیلی افتضاحی میشه اصن:))))

بازیگره لاست هست. بعد من الان که نگاش میکنم میبینم اکی ه، ولی وقتی اونا گفتن اسکارلت زشته و بذار بهت بگیم خوشگل یعنی چی و با توافق سه چهار نفری گفتن این خوشگله منم همینقدر تعجب کرده بودم :))

Hoda پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 23:18

اینی که توی کامنت پاپیون گفتی پسرا گفتن خدای زیباییه، واقعا کجاش خوشگله؟
هرچی نگاه میکنم نمیفهمم با این همه سلبریتی خوشگل چرا اینو گفتن :/

آره هدا :)) ببین الان من که همینطوری عادی بهش نگاه میکنم میبینم اکی هست و اونقدرا زشت نیست. ولی انتظار نداشتم بگن این خیلی خوشگل و جذابه!!! آخه من اصن فکر نمیکردم پسرا همچین سبکی رو بپسندن!! بعد البته من فیلم لاست رو ندیدم. شاید کارایی که میکنه یا مدل حرف زدنش جذابش کرده باشه!! چون انگار این موضوع خیلی مهم تر از صورت زیبا داشتنه!

fafa پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 21:59 http://ye-rooze-khub.blogfa.com

چه جالب سلیقم شبیه پسراست خیلی
این چیزا خیلی سلیقه ایه فک نکنم پسر دختر داشته باشه.
به امید خدا خونتون اون چیزی بشه که طرحشو دارین و خوب در بیارنش ایشالاااااا
میلو جان مرسی که همیشه یادمون میاری باید تلاش کنیم باید بااراده باشیم باید مثبت ببینیم بدی هارو نبینیم و با کوچیکترین نشونه ها شاد باشیم وقعا قابل تحسینی خیلی خیلی ممنونم ازت

چه زود گذشت یک ساااللل چه خوب که به خیر گذشت

جدی؟؟ :))
آره ولی خب مثلا من اینو فهمیدم که از نظر پسرا زیبایی بیشتر توی رفتار و منش هست تا قیافه! یعنی اینو بارها دیدم که به کسی که از نظر ما دخترا خوشگله میگن زشت!!!
عزیزم :) بی نهایت ممنون :) امیدوارم که همیشه حس های خوب از اینجا پراکنده شه توی قلب شماها و همین بودنتون به من هم دلگرمی میده :)

اوهوم، یه سال شد :)

Ordi پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 18:04 http://tanhaeeeii.blogfa.com

میلو؟
یک سال شدددد یادش بخیر پارسال این موقع ها .. دلم خواست برم پست بنویسم اصلا:)))
یادمه با هم حرف میزدیم

اون فیلمه رو دلم میخواد ببینم.باید ببینم دارمش یا نه.

آره اردی یه سال شد!!
یادته میگفتم مطمئن نیستم که بشه؟؟
فیلم قشنگیه. گرچه من تا آخرش نتونستم ببینم. ولی تا همون 45 دقیقه حسابی جذبم کرده بود

پاپیون پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 16:59

وای چقد زود یه سال شد!!
یادمه چقد استرس داشتی و منم همش تند تند سر میزدم ببینم چی شد:)))
خدا رو شکر:)
لوسی خیلی باحال بود ،منم از دختره خوشم میاد ولی نه به خاطر زیباییش، بیشتر به نظرم جذابه نه زیبا
دوست داشتم بدونم پسرا چه قیافه هایی به نظرشون زیبا بوده:)))

خیلیییی! :))
آره به نظر منم جذابه. ولی خب مدل لباش خوشگله!
مثلا دوسه تاشون میگفتن Evangeline lilly خوشگله و خدای زیباییه! خب من به نظرم قیافش خوب هست ولی اونقدرا زیبا نیست آخه! مثلا چشمای درشت مثل اسکارلت نداره یا لباش یه خط باریکه (که من خوشم میاد ولی فکر میکردم لبای برجسته بیشتر جذاب باشه از نظر پسرا!)

تبسم پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 14:07

مبـااارررکهههه

چه بحـث جـذاابی .. کلا دکوراسیون و کارای ساختمونی و اینا واسه من جالبه ...
خوبه که بابات اینقدر کمک میکنه .. بابای من اگه بود قطعا کمک میکرد ولی با این تفاوت که ایده و نظر ما دیگه اصلا واسش مهم نـبود کاری که دلش میخواست رو میکرد !

میلو هیچی بهتر از این نیست که ببینی آدما قدرشناسـن و خوبی هاتو یادشونه و میدونن که لطف کردین بهشون .. اطرافیان ما اینقدر که دیگه بابا هواشون رو داره همیشه ... بطرز وحشتناااکی رفتاراشون عجیب شده و فکر میکنن وظیفه باباست که همیشه مراقبشون باشه !!!! -__-

بالکن تو آشپزخونه جذابه .. تو اتاق خواب هم خوبیا خودشو داره البته
اصـن منم ذوق دارم واسه خونتـون

خیلی وقت پیش آ یه کامنت دیده بودم تو همین پیجای منازل که یه پیجی رو معرفی کرده بودن که هر مدل خارجی یا ایرانی از مبلمان و تخت و اینا رو عکسو میگرفت و میساخت ... هرچی فکر میکنم اسم پیجه یادم نمیاد که بگم بهت الان

اینجا از همون اول صبح آفتاب وحشتناکه دیگه -__-

رقص و اسکیت و ... خیـــــــــــلییییییی هیجـان انـگیزه

چه جالـب .. شاید منم رفتم گرفتم دیدم فیلمه رو

چ کامنت طولانی ای گذاشتم

مرسییی :**
بابای منم البته همین طوریاس ولی من چندبار غیر مستقیم بهش گفتم که این کارو نکنه! بعد خب قلقشو مارس میدونه. باهاش حرف میزنه اون دیگه نظرشو اعمال نمیکنه. وگرنه بابای منم خیلییییی واسه خودش بدون نظر سنجی کار میکنه!
تو اتاق خواب دیگه اینجا چون بودم همش سرد بوده اتاقم، همیشه باد میاد...خسته شدم! یا شایدم اتاق بغلیشو انتخاب کنیم واسه خودمون. اون بالکن داره باشه واسه کارگاهمون ^_^
اگه دیدی بهم بگو لطفا ممنون میشم عزیزم
خیلی هم ممنون از کامنتت خوووب بود :***

مرمر پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 13:39

هوووووم خووب این قانوون جذب خودمون دیگههه وقتی کار خوبی برای دیگران انجام میدی صدرصد یجایی یکی برات یه کار خوب انجام میده..حالا اینبار کار خوب شد واس دختر خانواده:)
.....
رقص دونفره عالیههه:)گرچهه مستر اصن رقص بلد نی و تو مجلس کلا خجالتی:)))))
........
بالکن خوووب خیلی خوبه که....نداشتنش سخت نی اونوقت؟؟
.....
اخ اخ لازم شد فیلمشوو ببینم,خوو ذهن منم درگیرش شد. دلم میخواد صددرصد مغزموو استفاده کنم:)
شایدم یروز تونستم!

آره همینطوره. من به تنها چیزی که خیلی ایمان دارم این موضوعه!
مارس هم اصلا بلد نیس و خوشش هم نمیاد از رقص :)) ولی خب دیگه عروسیمون فرق داره و اینکه خودش خواسته که یاد بگیریم :)
داشته باشیم که، ولی توی اتاق خواب نباشه! اون اتاقه که بالکن داره رو تبدیل به اشپزخونه کنیم.
توی دنیا تا حالا هیچ کس نتونسته از صددرصد مغزش استفاده کنه. مرمر میگن که انیشتین با اونهمه مخ بودنش فقط 25 درصد رو استفاده کرده! یا اینایی که کارای ماورایی میکنن 40 درصد رو به کار میگیرن!
فیلمه بیشتر علمی تخیلی بود و با استفاده از یه نوع ماده ی مخدر که تازه اختراع شده بود این امکان رو به مردم میداد!
ولی یه درصد فک کن اختراع اون ماده واقعی بشه و بتونیم ازش استفاده کنیم... فوق العادس!

سمنو پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 11:20

واااااایییییی مییییلووووو پااااارسال چقددددد استررسسسس داشتییییییییمممممم :))))))

لوسی اصن تا یه ماه هی همش ذهن آدمو درگیر میکنه... خیلی خوب بود اصن..

دیشب به بابا میگفتم فردا این موقع داری با مارس حرف میزنی...کلی خندیدن به اون روزا!!
منم دوست داشتم واقعا!

سیاهچاله پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 11:01

میلو سلام :*
وای استرس گرفتم... چه روزای سختی بود و چقدر استرس داشتیم همه مون که چی میشه و بابات چی میگن و بعد یه هویی اون واسطه رفت مسافرت و اوه اوه :/ یادش میوفتم تب میکنم:دی دیگه خودت چقدر استرس داشتی !
چقدر خوب که قبول کردین میلو... گاهی پدر و مادرها دوست دارن یه قسمت از بار زندگی بچه هاشون( حالا هرچقدر که اون بچه خودش یه آدم بزرگ باشه) رو به دوش بکشن... انگار این قضیه بهشون اعتماد به نفس و دلگرمی میده... شایدم قضیه ی ساپورت کردن بچه هاشون باشه
من خیلی ذوق دارم واسه عروسیت میلو :***

سلام عزیزمممم
وای خودم که تا مرز سکته رفته بودم! خیلیییی روزای سختی بود!
کلا بابا لذت میبره از اینکه واسه بقیه کاری کنه. که خب من چون جنبه ی مالی نداشت قبول کردم...
عزیزمممممممم :) ممنون خب :***

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد