انقده امروز خووووب بود و چشام پر از رنگ و چیزای قشنگه و فکرم جاهای خوب که حیفم اومد ثبتش نکنم!

آرایشگاه مورد علاقم رو وقت گرفتیم، و قیمتش از چیزی که فکر میکردم و شنیده بودم کمتر بود ولی بازم در نوع خودش زیاد بود...واقعا شرمنده و ممنون خواهر بزرگه شدم...تمام مدت هم تاکید داشت که برای عروسمون سنگ تموم بذاریدااا، مبادا کیفیت کارتون کم باشه...

بی نهایت خوشحالم از انتخاب آرایشگاهم. فک نمیکنم از اون بهتر وجود داشته باشه اینجا.


بعد منو برداشته برده مزون های لباس عروس شیک و خوشگل، لباسا هرکدوم از اون یکی عالی تر...هی گفته نگران قیمتش نباش، هرکدومو میخوای بردار، حالا تو و مارس فقط تمرکز کنین روی چیزای مهم تر، غصه ی هزینه ها رو نخورید، بعدا با هم حساب میکنیم!!

لباسایی دیدم که تا حالا تو عمرم نه توی تن کسی دیده بودم نه هیچ جایی تو نت و این ور اون ور...خیلییی ناز و ساده و شیک...ولی خب من یه مدل ساده ی دکلته ی یه ذره پفی مد نظرمه...میخوام بگم ولی که چقدر چیزای خوشگل وجود داره که حتی توی نت و عکسای خارجی هم کمتر دیده شده!


آخرسر هم رفتیم یه جای خوشگل و خلوت و خوش آب و هوا، خواهر سومی و آخری  هم بودن، توی یه فضای خوشگل یکمی نشستیم. من اونقدر خوشحال بودم که مطمئنم از چشام قلب میزده بیرون اون لحظه! خواهر سومی منو برده بود توی این مغازه های لوازم آشپزخونه ی فانتزی...یه عالمه هم اونجا انرژی مثبت گرفتم از وسیله های شیک و خاصش...فقط منتظرم حقوق بگیرم در اسرع وقت برم با خیال راحت توی مغازه ش چرخ بزنم و سبد خریدمو پر کنم بیام بیرون!!

یه عالمه تشکچه های خوشگل روی صندلی داشت با طرح ها و رنگای مختلف، واسه میز و صندی آشپزخونه امون خیلیییی خوب میشن...اوه کوسن هاشو بگو...وای من الان روی زمین نشستن نتوانم! میخوام برم یکم توی بالکن هوا بخورم خیلی هیجان زده ام!!!


Gonna be a shiny, sparkly bride....