پریروزا بود یه مطلبی رو توی یه وبلاگی خوندم که خیلی منو به فکر واداشت و هنوزم بهش فکر میکنم... لپ کلامش این بود که ما عادت کردیم وقتی از چیزی بخوایم بکنیم همیشه با یه خاطره ی تلخ و نفرت این کار رو میکنیم.. یعنی نمی تونیم و بهمون یاد داده نشده که توی اوج دل بستگی و موقعی که میفهمیم حالا وقته رها کردنه بگیم اکی، تا اینجاش خوب بودیم حالا دیگه نمیشه بیا تا گند نزدیم بای کنیم... حالا نه فقط راجع به آدما بلکه راجع به همه چی... با بقیه و شما کاری ندارم ولی واقعا دلم خواست من این رو یاد بگیرم... من خودم تا آسیب نبینم تلخ نمیشم، هیچ دیدگاهی،هیچ حرفی، هیچ نوع زندگی ای، هیچ چیز عجیب و دردناکی مادامیکه مستقیم روی زندگی من تاثیر نذاره  ری اکشن تند من رو بر نمی انگیزه... و هرجا که فک کنم فلان چیز/فلان آدم تایپ من نیست رها میکنمش، حتی اگه باهاش حسابی حال کرده باشم/حتی اگه باهاش هزارتا خاطره داشته باشم... رها میکنمش ولی به تلخی و با بی احترامی نه. با پاره کردن و دور انداختن از روی لج و لجبازی نه...رها کردنه خیلی راحت، تمرینِ زیاد میخواد. دلم میخواد بیشتر و بیشتر یادش بگیرم که هیچ وقت بدون اینکه رنجشی پیش بیاد و نفرتی توی دلم کاشته بشه رها کنم بدون اینکه حرف زشتی، مخالفت و انتقاد کوبنده ای به زبونم بیاد...


همونطور که فکر میکردم با درست شدنه لپ تاپ و عوض کردنه ویندوزش برنامه هام پاک شدن و اون فید ریدری که آدرساتون توش بود هم پرید... و من این بار برای وارد کردنه آدرس ها دقت بیشتری به خرج دادم... بچه های قدیمی که خوراک من بودن آدرسشون سریعا وارد شد ولی خب یه سریا رو هم آدرساتون رو حفظ نیستم خصوصا کسایی که تازگیا آشنا شدیم.میشه لطف کنین برام آدرساتون رو بذارید؟



نظرات 9 + ارسال نظر
بهار سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 20:42 http://www.ayande84.blogsky.com

بنظرم هر چقدم رابطه با دلخوری تموم شه..زودی این دلخوریا یادت میره...ته ته دلت ..خاطرات خوب میمونه..و عشقی که داشتی...حداقل برا من اینجور بوده...یکسال گذشته...و من با تموم اتفاقای بد هنوزم حاضر نیستم کسی ازش بد بگه پیشم..خودمم انگاری فقط روزای خوب تو خاطرم مونده..خصلت عشق اینه بنظرم...
حال مادر بهتره میلو؟؟ امیدوارم همیشه تو صحت و تندرستی باشن

منم حرفم همینه که جوری بشه که دلت نیاد بد بگی از چیزی یا کسی... و حتی پشیمون نباشی ته دلت که کاش اونجوری نمیکردم...
آره بهار پست جدید گذاشتم و جالب اینکه الان داشتم دنبال آدرست میگشتم که دیدم کامنت گذاشتی عزیزم

میس هیس سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 14:31

آخ آخ دقیقن حرف دل من بود ، من اصلن دلم نمیخواد با خاطره بد و تلخ یه آدمی یا چیزی رو از زندگیم حذف کنم و برای این مسئله تلاش هم میکنم و راضیم ازین موضوع ...

اینجوری حداقل آدم میدونه اگه دو روز دیگه خواست با اون آدم حرف بزنه روش میشه!

بهار سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 10:42

خب میدونی تو اوج دلبستگی همیشه این امید هست که شاید درست بشه همه چی،ولی خب معمولا وقتی رابطه به اینجا میرسه فقط یک طرف ماجراست که امید به این درست شدن ماجرا داره.بعدم که کلا گند میخوره به همه چی و این نفرت به وجود میاد.تو اوج همه چیو کنار گذاشتن خیلی سخته ولی خب خوبیش اینه که حداقل دو نفر همدیگرو به خوبی و احترام یاد میکنن همیشه.کاش بشه یاد گرفت اینطوری رها کرد.خیلی تمرین میخوااد.
چند وقتی نشد کامنت بذارم.امیدوارم حال مامان خوب خوب باشه و اصلا هیچ احتیاجی به جراحی نباشه عزیزم :-**

خب دیگه نباید گذاشت به این مرحله برسه و منم دقیقا حرفم اینه که سخته این نذاشتنه...
نه بهار همه چی خیلی اکی و خوب شده خدا رو شکر :)

.. سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 03:51

Kheili boghziam akhe dare faselamoon ziad mishe..
Man hich vaght adame fasele dashtn nabooodm!adame rabete rah e door!
Mishe kenar ooomad asan?!nemidoonm..
Terme jadid k biad dg doooore dooooooooor mishim!

رابطه ی راه دور کار سختیه و هرکسی از پسش بر نمیاد. خود من که اصلا اهلش نیستم. ولی با اینحال خیلی ها هستن که این نوع رابطه رو دارن و تونستن تعادل ایجاد کنن و یه سری پارامترای خاص داره که باید توش رعایت شه... ولی اگه خود رابطه خوبه و حس خوب و اعتماد به نفس و عزت و شخصیت به همدیگه میدید راه دور اصلا فاکتور مهمی نیست...

marjan سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 01:51 http://inja-man.blogsky.com

میلو اینکه بتونیم از چیزهای مهم زندگی چشم بپوشیم کار سختیه و اینکه ردپاش توی ذهنمون بمونه کاملا عادیه و نمیشه که کاملا کات بشه و هیچ رنجشی پیش نیاد ولی میشه طوری رفتار کنیم و طرز فکرمون جوری باشه که کمتر اذیت شیم،اینجاشو موافقم!

میشه با کمترین آسیب و بی احترامی این کار رو کرد و منم منظورم همینه

مرمر سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 00:11 http://www.m-h-1390.blog.ir

راستیتش من خیلییی راجب این قضیه فک میکنم....دوسدارم خیلی عاقلانه رفتارکنم ...اما ایا میشههههه؟؟؟؟این سوال تو ذهنم باقی میمونه

چرا که نه :)

ﻟﻴﺪﻱ رها دوشنبه 23 شهریور 1394 ساعت 22:49 http://ladyraha.blogsky.com

ﻣﻴﻠﻮ ﻣﻴﻜﻢ ﺟﺎﻟﺐ ﻣﻨﻢ ﺗﺎﺯﻩ ﻛﻴﻬﺎ ﺑﻪ این ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺍﺩﻡ ﻗﺒﻞ ﺿﺮﺑﻪ ﺩﻳﺪﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻭﻥ ﺭﺍﺑﻂﻪ ﻳﺎ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺭﻫﺎ ﻛﻨﻪ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ و ﺍﺟﺒﺎﺭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻛﺮﻭﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﻲ ﺷﻪ ﺑﺮﺍ ﺍﺩﻡ...

دقیقا همینطوره...

zero دوشنبه 23 شهریور 1394 ساعت 22:24

اخرم ادرس یادم رفت .. گیج میزنما
Zendegiemannn.blogsky.com

ممنونم :)

zero دوشنبه 23 شهریور 1394 ساعت 22:23

حالا نه‌که فک کنی واسه ادرس دادن ان شدم بازا.. میدونم خیلی بی معرفتم.. ولی بزار پای سرشلوغی و گرفتاری ذهنی این روزام.. ولی پاراگراف اولت چقدرررر درس بود و چقدر از خودم خجالت کشیدم که همه چی رو به گند میکشم... احساس میکنم تو روابطم با‌ادما خیلی ضعیفم...
البته تو رابطم با اون.. اونم کم مقصر نبود.. کلا اون رابطه مریض بود و هی الکی کشش میدادیم .. باید تموم میشد ولی نه اینجوری با‌خشم و نفرت و...
:(

عزیزم :) بی معرفتی به خاموشی و روشنی نیست که عزیزم.... به چیزای دیگه ست....
اسمش ضعف نیست، شاید کم تجربه بودنه.. یکی دوبار که این کار رو بکنی میبینی که هم خودت شخصیتت حفظ میشه و هم اون آدم و اون وضعیت برای تو احترام قائل میشن...
بی خیال... هرچیزی و هر رابطه ای برای کسب تجربه ست و من بهت قول میدم آینده بهتره... این همیشه شعاره منه. توی آینده هیچی بدتر نمیشه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد