دیروز که داشتم لباسای بیرونمو توی باشگاه درمیوردم و تا میکردم میذاشتم توی فایلم یه دختره کنارم وایساده بود بهم گفت اوووه چه مرتب و منظم، یه ساعت بیشتر نیس که!!
یهو یاد حرف بیریتنی توی سفر آخرمون افتاده بودم.. من بالا بودم داشتم چمدونمون رو خالی میکردم و لباسای بیرونی رو آویزون میکردم.. مارس از پایین گفت میلو کجایی پس بیا دیگه... بیریتنی گفت من باهات شرط میبندم الان داره لباساتون رو مرتب میکنه و میذاره روی چوب لباسی.. من غش کردم از خنده.. مارس گفت چوب لباسی نبود که بالا، بیریت گفت بازم شرط میبندم اون چوب رختی قرمزشو با خودش اورده و داره میذاره روی اونا...
من؟؟ مردم از خنده وقتی چوب رختی قرمزمو توی دستم دیدم... باز بیریت گفت نگران نباش، اگه چوب رختی هم نداشته باشه یه میخ یا سوزن پیدا میکنه میکوبه به دیوار لباسا رو از اونجا آویزوون میکنه...
داد زدم گفتم بسه دیگه آروم شو بذار کارمو کنم الان میام پایین..
.......................................................................
دلم سفر میخواد. با بیریتنی...سفرای دخترونه یه حس و حال خوب دیگه دارن.. مثلا میتونی تا لنگ ظهر بخوابی و بعدش که بیدار میشی با یه لباس شلخته و موهای شونه نکرده بری آشپزخونه... بشینین دوتایی با بی حوصلگی و و یا حتی مثل برج زهرمار صبحانه بخورین بدون اینکه لازم باشه خوب به نظر بیایین و یا به اون یکی حس خوب بدین! و قتی سر حال شدین دوتایی برنامه بریزین و دغدغه هاتون یکی باشه و حتی هردو هم دلتون بخواد جاهای مشترک برید مثلا برید آفتاب بگیرید.. موقع حاضر شدن هم اصلا نگران نباشی که مردت زودتر از تو آماده شده، چون با دوستتی و اونم مثل تو داره جلوی آینه تایم میگذرونه تا حاضر شید دو تایی! و یا حتی میتونین با هم وسایل میک آپتون رو شِر کنین (گرچه ما این کارو نمیکنیم ولی خب مزیته دیگه به هرحال...)!
منظور منم از پیدا شدن آرشیو همون گزینه پست های قدیمی تر اون پایین بود:)
این قالبه کدهاش دستکاری شده عزیز می تونی کد مخصوص نمایش داده شدن آرشیو رو از یکی دیگه از قالب های بلاگ اسکای کپی کنی و توی قسمت ویرایش کدهای قالب فعلی وبت اضافه کنی. اینجوری لینک آرشیو هم نمایش داده می شه توی قالبت.
آره مضراب خودم دست کاریش کردم. قالب بلاگفام بود تبدیلش کردم به بلاگ اسکای.. از قالب های خود بلاگ اسکای خوشم نمیاد ضمن اینکه من به این قالب الان سه ساله عادت دارم...
:)))))))))))
عالیه این کارت همیشه مرتب باش منم بی نظمی رو دوس ندارم
حتی لباس چرکامم تا می کنم و میذارم تو سبد لباس چرک!!البته قبلنا..الان سریع میشورم
اینجاس که میگن هرکسی جای خودشو داره:)
اوووه در اون حد؟؟؟
بعله :)
:))))che khob mishnasatett
Man kheyli moratab nisamm
Valiii too lebasee biron k chorok mishee vahshatnak hasasaaam
Halaaa chandsale behtar shodam . qablaan daaeem oto b daast bodam:|
Albate harjam bekham beraam otoo mibaraam :D vaa say mikonam jensi bekharam k chorook nashe:)))
اوه انقدر چیزای دیگه از من رو کرد واسه مارس که هممون مرده بودیم از خنده و حتی خودم حواسم نبوده به اون ویژگی ها :))
بعد میدونی من آخه واسم چروکی زیاد مهم نیس که، بیشتر برام مهم اینه که وسیله ها نظم داشته باشن و یه جای مشخص باشن! بیریتنی میگه میلو این مدلیه که باید بدونه هرچیزش کجاس حتی اگه شلخته وار روی هم گذاشته باشه!! خب دقیقا همینطوره! مثلا از این فکر که لباسا توی چمدونه و نمیدونم مثلا مانتو زرده زیر هست یا رو دیوونه میشم! باید بذارمشون مرتب جاهای مخصوص خودشون تا بدونم دقیقا هرکدوم کجاس!
اخ آخ از دست لباساااا!!
من با وجود شلختگیم ولی رو لباسا حساسم.
ینی وقتی میریم سفر بعد از جمع کردن لباسا اولین چیزی که برمیدارم اتوئه :))
همیشه هم منم همونجوری درشون میارم که کمتر چروک شن و تایم اتو زدنشون کمتر شه.
میلو باورت میشه که گاهی جورابامم اتو میکنم؟؟؟ :)))))
هوممم... خیلی سفر اینجوری خوبه :(
من توی سفر ایا کلا بیرون از خونه این مدلی میشم چون توی جای خودشون نیستن اینطوری وسواسی میشم !!
جوراب؟؟؟؟ کام آننننننن!:))
همسر من داتا شلخته و پخش و پلاس، شغلشم آرشیتکته و روحیه آرتیستی داره و شلختگیش رو تشدید کرده
بعد من همه وسایلام جای مشخص دارن، واسه همه چیز برنامه ریزی می کنم، اوایل انقد عصبی می شدم، نزدیک بود بزنم زیر گریه، دورم همه اش شلوغ بود
خب من باهاش صحبت کردم، دیسیپلین من به کم روش اثر گذاشته، سعی می کنه مرتب و منظم باشه ولی واقعا تو وجودش نیست. من هم صبرم بیشتر شده، وسایلش رو همه رو یه جا میذارم و زیاد دست نمی زنم چون واقعا نمیشه همه اش دنبالش راه برم و تمیز کاری کنم، یه روز دو روز هم که نیست، یه عمر زندگیه. قصد دارم خونه خودمون کتابها و وسایل شخصی و کامپیوترش رو تو یه اتاق دیگه بذارم، هر چقدر دلش می خواد اون اتاق رو شلوغ کنه، بقیه خونه رو مرتب نگه دارم و در اتاق رو ببندم و زیاد حرص نخورم.
خب مارس هم همینطوره...حالا اون ذهنش خیلی مرتب و طبقه بندی شدس.. وسایل مربوط به کارش و یا ابزار آلاتش و یا حتی کادوهایی که میذاره مثلا توی یه گیفت خیلی مرتب و با سلیقه و منظمه منتها راجع به لباسا این تکنیک رو نداره! درشون میاره پرت میکنه رو تخت...!
منم باهاش حرف زدم و گفتم که چقدر ممکنه این منو عصبی کنه.. اونم بهم قول داده که رعایت کنه ولی خب میدونم واسش خیلی سخته!
اتفاقا ما هم قراره یه اتاق کارگاه داشته باشیم که وسایلای کارمون رو بذاریم اونجا و اونجا میتونه شلوغ باشه منم مشکلی ندارم :))
dar in had ! moratab budan komod ro dust daram , vali dar in had ta nemikonam , safare dokhtùrune ham beri az in be bad hey migi jaye hamsar che khalie!
حالا من توی کمدم و کشوهام بر خلاف ظاهر اتاقم اونقدرا مرتب نیس ولی وقتی جایی میرم حتما باید لباسام مرتب و منظم باشه و ایضا وسیله هام!
وای منم یه آدم مرتب منظمی هستم که در مقابل شلختگی ذاتی همسر، منظم بودنم به چشم میاد
و واقعا زودتر از همسر آماده شدن یه استرسیه، من مدت زمان آرایش و لباس پوشیدنم رو به ده دقیقه رسوندم تا از همسر کم نیارم
سفر با دوست صمیمی که خوب می شناستت خیلی کیف میده
مثلا وسیله ها و ایناش رو شما جمع میکنی؟؟ یا بهش تذکر میدی خودش جمع کنه؟؟ یا چی؟ آخه فکر کنم این قسمت از من و مارس برامون یکمی سخت باشه کنار اومدن باهاش و نمیدونم که کار درست چیه...
ده دقیقه؟؟ واو! البته من خودم وقتی بخوام برم سرکار یا بیرون توی همین تایم آماده میشم ولی مهمونی و جاهای قرتی بازی دار، فرق داره :)) حداقل نیم ساعت زمان لازم دارم!
آهان حالا پیدا شد آرشیوت:))
@ سیاهچاله: کلیک کن روی گزینه Home اون کنار
این قالبه اینجوریه آرشیو رو نمیاره من خودم هم الان گفتی زدم روی هوم ولی هیچی نشد که چجوری واسه شما اومد؟!
هه هه دقیقاً همون کاری رو می کنی که من توی باشگاه انجام می دم! دونه دونه تا می کنم لباسا رو می ذارم توی ساک ورزشیم:))
راست می گه خو! آرشیوت کو؟
خب پس شما هم مثه من وسواس مرتب بودنه لباسارو داری :))
یعنى میشه بازم راحت و بى دغدغه و عذاب وجدان از این سفرا رفت
آره بابا چرا که نه!
آره واقعا سفر مجردی یه چیز دیگه س ... یعنی آدم بهش گاهی احتیاج داره ولی خب حیف که بعد ازدواج این چیزا تغییر میکنه .
واقعا عالیه... برای ما قرار نیس تغییر کنه خوشبختانه.. دربارش حرف زدیم که سالی دوبار میتونیم مجردی سفر بریم...^_^
چقد خوووبه سفر بایکی کاملا مثه تووو...حسی که فعلا باکسی تجربش نکردم
ایشالا تجربه اش کنی چون واقعا بی نظیره... :)
عهههههههههههههه اومدن...
خیالم راحت شد :)
اون پایین که می نویسه مطالب قدیمی، نبود و نمیشد مطالب قدیمی رو دید...
کلا توی این قالبه آرشیوم نمیاد متاسفانه :|
عه اون که همیشه سر جاشه
نه مطالب قدیمی تر منظورمه
میلو من تا حالا با دوستم پیش نیومده برم سفر
سفرای من یا با خانواده بوده یا با مستر دختر هم بوده باهامون ها ولی خب سفر دخترونه و همه جمع دختر نداشتم
یه بار رفتیم اردو اصفهان با بچه های مدرسه اونبارو شاید بشه حساب کرد سر این سفر دخترونه
خیلی خوبه که همه چی مرتب باشه منم همیشه برای سفر چوب لباسی همراه میبرم ! چون نمیشه اتو کرد و داغون میشه لباسا
موقع چیدن تو چمدونم انقدر به صورت باز میچینم و کمتر تا میزنم لباسا رو که چروک نشن هم میگن اینجوری که هیچی جا نمیشه از وسایلت ولی من جاشون میدم با کمترین چروک
وای من کلا از چروک لباس بدم میاد هر لباسی تو خونه یا بیرون
ما ولی خیلی سفر داشتیم با هم... منتها من مهم تریناشو نوشتم..

ما اردو فقط در حد یه پارک نزدیک خونه میرفتیم :| هیچ جا ما رو نمیبردن که...
من ولی اتو هم می برم
لباس خونه ای رو حساس نیستم ولی بیرون رو چرا مخصوووووصا شال!
:))))))
حسابی شناختت :):*
میلو؟ پس بقیه ی مطالبت کو؟
آره واقعا :))
مطالبم؟؟ مگه نصفه ست پستم؟؟