بعضیا شیکن، خوش تیپن... ساعت مارک میندازن و عطرای خوب میزنن.. وقتی از دور میبینیشون فک میکنی واو چه شاخن چه خوبن چقدر های کلس... ولی وقتی باهاشون حرف میزنی اوغت میگیره....این روزا فک میکنم ایده ی مزخرفی بود دوست داشتنش، وقت گذاشتن واسش حتی به اندازه ی دو کلمه حرف زدن...
...............................................................................
یه فکر مسخره و عجیبی همییییشه در مواجهه با کامنتای وبلاگم توی ذهنمه که خنده ام میگیره بخوام حتی بگم!! ولی از اونجایی که همییییشه توی ذهنمه میگمش... به جز کسایی که میشناسمشون، وقتی کسایی که بی آدرس کامنت میذارن یا دفعه ی اول برام کامنت میذارن حس میکنم واقعی نیستن! یه چیزی توی مایه های ربات مثلا!! رباتایی که قابلیت کامنت گذاشتن دارن! یا حتی گاهی فکر میکنم از بچه هایی هستن که خودم میشناسم ولی منتها با اسمای دیگه برام می نویسن که کامنتام زیادتر شه!!! خب مسلما خیلی مسخره س این فکر.. ولی هیچ تصوری راجع به کسی که آدرس نداره و نمیشناسمش، ندارم! حتی گاهی که بعضیا خیلی محبت دارن و برام خصوصی می نویسن بی آدرس، بی اسم و مشخصات درست، این فکرم راجع به اینا بیشتره...نمیتونم تصور کنم که یه آدم واقعی مثل من الان نشسته پشت سیستم و داره برام کامنت میذاره و میگه که دوست داره نوشته هامو... >_<
میلو یحتمل منم روبایتم:) خیلی وقته خواننده خاموشتم. علت اینکه کامنت نمیذارم هم اینه که خب میگم حالا چی بنویسم برای کسی که هیچی از من نمیدونه.اما الان کامنت دادم بگم خوشحالم به چیزی مه خواستی رسیدی
اگه خواستی واقعی بودنم رو با دان اینستاگرامم بهت نشون میدم :)
و ضمنا میلو جان فکر نکن همیشه ما خاموشا هستیم که باعث دردسریم یه تجربه بد باعث شد من اینجوری شم. واقعی کردن دوستیم با یه خانوم مثلا بلاگر بگذریم
آخی.. :)
همین که هستین خوبه :)
نه اتفاقا من هربار اذیت شدم از سمت آشناها بوده :)
خب میدونی من وبلاگم یه سری دلنوشته اس واسه خودم.خب مسخره اس من ادرس یه وبلاگ که همش رمزه بذارم،اصن توهینه به مخاطبم.
چه فکر عجیبی.اکی هانی من دیگه کامنت نمیذارم
شیرینo_O من کی گفتم کامنت نذارید :))) گفتم این فکر عجیب میاد تو ذهنم که گاهی بعضیا آدم واقعی نیستن نمیتونم باور کنم :پی
میلو؟؟ :)) دختر_عجیب غریب :))
فکره دیگه :-D
خانوووم من رباط نیستم :'(((( :D اینهمه احساسات دارمم :P
در مورد کسایی که نمیشناسم این حس میاد تو ذهنم :-D
i am realy....
Yes I know u R a real person! That's just an idea..
اوووم خب من هنوز یکی از معیارام واسه های کلاس دونستن مردم بوی عطرخوب دادنه:) خیلیییی عطر دوس دارم ولی اصلا عطر شناس خوبی نیستم و هیچ اسمی نمیشناسم:دی ولی از عطرای خنک لذت میبرم... حتی خودمم عطر خاصی نمیزنما بیشتر مام و اسپری استفاده میکنم.. عطرام شیرینن و دوسشون ندازم... راستی عطر خنک چی خوبخ؟دی
در مورد کامنت... خب حرفی ندارم.. چون تجربه کامنت اینجوری ندارم:دی
ولی با مزه بود فکر و تصورت: دی
به شرطی که شخصیتشم با عطرش هماهنگی داشته باشه...منم زیاد عطر شناس نیستم اونایی هم که میزنم بیشتر گرم و شیرینه...
:دی
سلام
راستش نمیدونم این احساسی که داری چطوریاس
چون من وب ندارمو این جنس تجربه هارو نداشتم تا حالا
اما من واقعیم
شاید کامنت نذارم که اونم به این دلیله که نمیدونم چی باید بگم
بی اغراق میگم
بلدم نیستم الکی تعریف کنم
نوشته هاتو دوس دارم چون خیلی خوبو روون مینویسی
همیشه بهت سر میزنمو هربارم از خوندت احساس خوبی دس داده بهم :-)
عزیزم:)) این فقط یه حس گذراست که بهم دست میده
ممنونم
منم دقیقا همین تصور رو راجبش دارم...البته نه به این شدت ولی فهمیدم که تقصیر خودم بود بیشتر و باید برای خودم اهمیت قایل میشدم...
میلو واسه من کامنتای بی ادبی خیلی میاد تو وبلاگ قبلیم و نمیدونم از سمت کیه؟ آی پی هم نمیدونم چجوری چک کنم که بفهمم...
بی خیال...
آی پی یکم مبحثش پیچیدس.. مزاحمای من آشنان.واسه همین راحت میشناسمشون
بی خیال باو..
به چه چیزایی فکر می کنی ها؟
:-P
منم خاموش بودم. کی تصمیم گرفتم روشن و آدم شم؟؟ :Dوقتی که مدتی وبلاگت رمزی بود و جز حرص خوردن کاری از دستم بر نمیومد.
نوشتنتو دوس دارم چون استایل خودتو داری ، چون نمیخوای شبیه دیگران باشی ، چون هربار که میخونمت فکر میکنم میشه کلیشه ای دوست نداشت ، میشه ایده ی خودمونو داشته باشیم ، راه خودمونو بریم و بیخیال اینکه بقیه چی فکر میکنن باشیم.
البته نظر شمام درباره ربات بودن محترمه ;)
آخه خیلی واسسم جالبه این همه آدم میان و محبت دارن بهم... هی میخوام حسشون کنم ولی هی میبینم نمیشه انگار گاهی :-D ممنون در ضمن واسه لطفت
منم به عنوان یه خاموش ناشناس و بی نام و نشون حرفه ای؛) !!!...باید بگم ک...کاااملا درک میکنم اینو...همیشه هم با این داستان روبرو بودم...ولی خب نمیتونستم ک با این انگیزه وبلاگ داشته باشم...
با تلاش و کوشش و ممارست؛ به نویسنده وبلاگای مورد علاقم نشون دادم یه فضول بدجنس و مخفی نیستم و...صادقانه لذت میبرم از نوشته هاشون و پیگیری شون...و البته همیشه از این بابت ازشون متشکرم...
ما بی نام و نشون های جان بر کف رو دوست داشته باش میلو جان:) گاها پیش میاد ک ادمای خوبی باشیم:))
خوشبختانه همیشه حس خوب و صداقت زود خودشو نشون میده افرا جان. کسایی هم که نقش بازی کنن هم باز خودشون رو نشون میدن...
البته که دوستتون دارم و حضورتون باعثه خوششحالیمه...
من واقعی م
مدت کوتاهیه که میخونمت و البته آرشیو رو تا جایی که ممکن بود خوندم.
دغدغه هاتو دوس دارم و خوشحالم از شناختنت
روزات خوش عزیزم
ممنونم. مرسی که وقت گذاشتین واسه خوندنه نوشته هام..
:))))))))))
یعنی من رباتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مرجان :))))))) کسایی که نمیشناسم فقط...اونم یه حس گذرا فقط
یم مدل از اون بعضیها رو دیدم میلو کافی_ دهنشون رو باز کنن انقدر بیسواد و سطحی هستن که فقط میخوام دور بشم ازشون...
منم حسی به اون خود جوش های یهو روشن شده ندارم در واقع خنثی هستم و البته بهشون بدبینم هستم این که همیشه فکر میکنم دوستای دوست داشتنیم که برام مهمن کنارم هستن به اونا نیازی ندارم باز تو خیلی مهربون طور جوابشون رو میدی البته کوتاه و مختصر ولی من نمیدونم چرا بدبینم.
هوم...
نه من مشکلی ندارم واقعا با حضورشون...و یجورایی خوشم هم میاد از معاشرتای وبلاگی
وای من کلا یه آدم جدید که میاد وبم کلی روش حساس میشم دست خودم نیست دیگه خیلی روش زوم میکنم و دقت میکنم بهش
حق داری این حس تو عادیِ
منم وقتی یکی بی اسم و آدرس کامنت میذاره برام حس میکنم یه نفره که آشناست و نخواسته من بشناسمش :))
من زوم نمیشم واقعا
هاها:-D منم گاهی این حسو دارم
سلام :)
من فکر میکنم کسیه که منو میشناسه و داره موش و گربه بازی در میاره !
سلام
واااای :))))))
خیلی وقته فهمیدم ادم ها را در طول زمان میشه شناخت و حتی گاهی بازه چند ساله هم نمیتونه شخصیت بعضی ها رو نمایان کنه اونجور که فقط سر بزنگاههای خاص معلوم میکنه کی هستن...حالا اینم بخوام به پاراگراف بعدیت ربط بدم حق میدم بهت..مخصوصا با بلاهایی که سر وبلاگ نویس ها میارن و بد تر وقتی جواب اعتمادت میشه خیانت...قائدتن قابل درک و همدردی هست
اما من خودم زمانی مینوشتم و خیلی دور بوده البته ولی دیگه حوصله و توان روحیش رو ندارم متاسفانه نوشتن من رو وارد فازی میکنه که دوست ندارم و الان اصلن نباید تو مودش باشم ولی معمولن برای اینکه بخوام واقعن حس خوبی داشته باشه حضورم در چند وبلاگ محدودی که کامنت میزارم همیشه ادرس ایمیلم هست و از طرفی صداقتم در کامنتام بزارم و چیز دیگه ای از دستم بر نمییاد
و امید داشته باشم حسم به نویسنده وبلاگ برسه..
مرسی تینا جان. مطمعنا حست میرسه به من. و ممنون از وقتی که میذاری
راستی میلو مامان بهترن ؟
آره فیروزه خدارو شکر..
منم اون موقع که میومدن بدون آدرس کامنت میزاشتن و کلی به به و چه چه که چقدر خوب مینویسی و من وبلاگ ندارم ولی نوشته هاتو دوست دارم هیچوقت نمیتونستم با طرف ارتباط برقرار کنم نمیدونم چرا شاید چون نمیشه شناختشون
من ارتباط که برقرار میکنم ولی میگم عه یعنی واقعا یه آدم واقعیه این؟:-D ازین فکرای عجیب:-P
سلام خب من دو ماهی میشه میخونمت و از طریق وبلاگ ژوانا به اینجا رسیدم اما هیچوقت واست کامنت نذاشتم چون دوس نداشتم حس کنی مزاحمم و الان یه هفته کمتر باز شروع به نوشتن کردم(بلاگفا خاطراتمو پروند) و یه نشونی از خودم دارم.
من هیچ وقت همچین حسی نمیکنم دختر جان :-)
:))))
SLM robot haaa
مریم:))
منم ربات
:دی
البته من از وب آرزو اومده بودم خیلی وقت پیشا
صد سال یه بارم کامنت میذارم
مثله دیشب .. :ایکس
خوش اومدی ربات :-D
اصن موضوع کامنت گذاشتن یا نذاشتن نیس که:-D
فقط براى ثبت آدرس...
دارم آدرست رو, تا وقتی قبل از اینکه بذاری اون حسو داشتم :-D
نه عزیزم من یکی واقعیه واقعی هستم
فقط خاموش میخونمت دوست خوبم
با آرزوی خوشبختی خانوم
مرسی که روشن شدی البته :)
ولى حست چندان هم عجیب نیستا، حق دارى
+من دو ساله دارم وبلاگمو ولى چون نمینوشتم چیزى، آدرس نمیذاشتم، فقط با همین اسمم کامنت میذاشتم. امسال که شروع کردم به نوشتن، آدرسو فقط یه بار گذاشتم وبلاگایى که میخوندمشون و رمز هم دادم. مثلا دوست ندارم کسى که وبلاگمو نمیخونده از روى یه کامنت بیاد سراغم، کلا تحمل پذیرش آدم جدید برام کم شده و کاملا درکت میکنم
جدی میگی؟؟؟ گاهی خجالت زده میشم از این فکر :))
من الان واقعیم یا ربات؟ :))
با عرض شرمندگی ربات >_< البته تا قبل از اینکه آدرستو برام بذاری...