بالاخره ایده ی پاییزی هم به ذهنم زد، با اینکه خیلی دیره! ولی با همون جشن کوچولوی هالویینمون یکیش میکنم... 


من قراره black swan بشم! دلم میخواد از این ماسکای نقره ای هم بزنم.. ولی نمیدونم خوب میشه برای هالووین یا نه!



................................................................................


تایم آخر دخترای بزرگسال.. بیست نفرن... شاید تعدادش طبیعی باشه ولی آموزشگاه ها حق ندارن بیشتر از نهااااااایت 15 نفر رو سر یه کلاس بشونن... 

خوبه جو کلاسشون... گرچه یکی دو جلسه ی اول، طبق همیشه ی کلاسای دخترونه یه سری حرف و حدیثا درست شد ولی خب بازم طبق معمول خودشون اومدن عذر خواستن و منم طبق معمول بیشتر از قبل توی دلم از دخترا بدم اومد! کلا ما دخترا رفتارای عجیبی داریم، توی هرررجایی که باشیم، و هر جایگاهی که باشیم رفتارای عجیب منحصر به اون شرایط ازمون سر میزنه! یعنی یه ور لوس و متوقع و مامانی داریم که هرکاریش کنیم نمیتونیم قایمش کنیم و یه ذره هم که شده میپاشه بیرون از کارامون و حرفامون! شما رو نمیدونم، ولی راجع به شاگردام مطئنم! هفت سال کار با دخترا از 4 سال گرفته تا پنجاه سال، این رو دیدم!


...........................................................................



وقتی یه کاری راحته انجام دادنش، و قبلا هم خودت انجامش میدادی و مدتیه یکی بهت لطف میکنه و برات انجامش میده، یادت نره که وظیفه اش نیست.... من میدونم که وظیفه ی آبدارچی، چای رسوندن به دست مدرسا توی تایم رست هست...

وقتی یکم چای دیر میشه، همکارام چندتاشون شروع میکنن به بلند بلند غر زدن و تند حرف زدن با آبدارچیمون! من این وقتا جای اونا میخوام بمیرم از خجالت... آره خب حق با اوناس، ولی فکر میکنم که خب حالا یه بارم خودت برو چای بریز و منتظر بقیه نباش.. خب چی میشه آخه.. کار سختی نیست که... شان آدم میاد پایین؟؟ نمیدونم ولی واقعا عمیقا ناراحت میشم از این رفتار...

وقتی ساختمون قبلی بودیم، که یه ساختمون ویلایی خیلی قدیمی بود، آبدارچی نداشتیم، توی زیر زمین حیاط هم باید می رفتیم برای خودمون چای میریختیم و کلاس ها ته حیاط بودن! خب ماها هممون از همونجا  اومدیم این ساختمون و اتفاقا آبدار خونه اینجا دقیقا اتاق بغلی دفتر اساتید هست... پس این برای مایی که اون شرایط رو دیدیم یعنی که چندین درجه بهتره!!



هربار که میام توی دفتر و میبینم چای نیست، سریعا میرم برای خودم میریزم و میام میشینم.. بقیه هم هی نگاه میکنن میگن خودت ریختی؟؟ بعد شروع میکنن غر زدن و داد بیداد که آهای آقای فلانی پس چای ما چی شد...



نظرات 14 + ارسال نظر
نیلووو چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 14:02 http://niloo-painter.blogsky.com

من در همه حالت دستمه حتی موقع دوش..
محمدم همینطوریه.. ب هیچ وجه دوس نداره از دستش در بیاره :)

منم :)
من عااااشق مردایی ام که در نمیارن حلقه شون رو :)

انیس چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 12:35

وای نه اتفاقا همون روز خوندم بس که قبول دارمت و میخواستم زودتر از حرفات استفاده کنم :*

تو هممممیشه تو ذهن من یه دختر مهربون که از ته دلش میخواد به دوستاش حتی اگه مجازی باشن کمک کنه باقی میمونی اینو جدی میگم.. چون عادت به تعریف از کسی ندارم ولی تو جزو محترم ترین آدمایی واسم.. :*

انیس واقعا چیزی نبوده آخه.. خجالت زده ام نکن...
مرسی عزیزم :***

نیلووو چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 12:21 http://niloo-painter.blogsky.com

برای پست قبل
منم پشت حلقه ام یه چیزی تو همون مایه هاس ک نوشتی.. چون حلقه ی ساده و بدون نگین دوس داشتم، اینو ک میذارم پشتش خیلی تو چشم میاد.. انگار با همن..
الکی نیست ک حلقه هم تو دستمونه توی خیابون بازم تیکه میشنویم :))) بس ک همه دوست دختر دوست پسرا حلقه دستشون میذارن..
من اصلا این حرکت رو دوس نداشتم و ندارم..
یا اینکه ب جای حلقه بدلیحات میذارن یه وقت خراب نشه! اونم دوست ندارم.. حلقه خریدیم ک همیشه همراهمون باشه، ن اینکه ی گوشه بذاریم و فقط نگاهش کنیم تا ب یه مهمونی دعوت شیم حلقه ی طلا رو بذاریم

این تیکه شنیدنه.. :|
منم دوست ندارم نیلووو. پسرک قبلی هرررکاری کرد حاضر نشدم حلقه بندازم بخاطرش...البته سلیقه ها فرق میکنه خب...

اون روز خواهر سومی به مارس گفت آفرین که حلقه ات همیشه دستته، بعد بهم گفت کمتر مردی پیدا میشه که حلقه اش همیشه توی دستش باشه خصوصا که اینا هی کار هم میکنن!!
من موقع خواب هم دستمه! به مارس میگم باید باهاش یه جوری باشی که انگار این دیگه قسمتی از دسته توئه!

انیس چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 12:14

آخ از رفتار دخترا! ببین من یه مدت میرفتم سفیر بعد تو کل کلاس مثلا 12 نفره یه نفر بود که همیشه عقب میموند از مباحث. چرا؟ چون باورش این بود که من سرعتم کمه باید آهسته تر بگید مطالبو. بعد دیگه انننقدر کاراش اذیت کننده و شاکی طور و حق به جانب بود که جو کلاسم بهم میریخت! واقعا نمیفهمم این رفتارارو!!

این رفتار وظیفه بودن تو اکثر آدما داره موج میزنه و این خیییلی بده! فک کن که تو دانشکده ما تو یه ارگانی که داریم و بچه ها جمعن، کسایی که عضو نیستن میخورن و میریزن تو دفتر و جمع نمیکنن آشغالاشونو چون اونایی که عضون وظیفشونه جمع کنن!! تو ببین میزان شعور رو:|

اون ماسک و اینا هم که میگی من خودم تو هالووین دیدم که میزنن تو خارج از کشور، ینی صرفا فقط با گریم نیس. شاید تک و توک باشه ولی هستن کسایی که نقابم داشته باشن.

یه مدت نبودم میلو ولی خیییییلی ممنون بابت راهنمایی هایی که واسه تغییر رشته بهم دادی، واقعا واقعا مرسی :*

آخ از اینایی که عقب می مونن سر کلاس.... :| یعنی قشنگ زار زدن رو توی چهره ام میتونن بفهمن وقتی میگن یه بار دیگه بگو عقب موندیم!!

انیس خیلی بده بخدا.. من همییییشه مشکل داشتم با این رفتار! آخه بابا یعنی چی هیچکی طلبکار نیییس به اون یکی....

انیس فکر میکردم بهت نرسیده یا نخوندیشون عزیزم.. خوشحالم که اینو میگی.. از ته دلممم میخوام که بهترین انتخاب رو داشته باشی...

مرمر چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 11:28 http://www.m-h-1390.blog.ir

بعضی ادما ذاتا طلبکارن از زمین زمووون ....احترامم که اصلا سرشووون نمیشه ...بقیه هم انگار زیردستشوونن...
ابدارچی ..ادم..دل داره...
ماهمه ادمیم ولی خیلی کم پیدا میشن ادمایی که انسانیت داشته باشن..
......
خوب تو هالیوون ازماسک استفاده میشه
ولی فک کنم ترسناک بززنن

اوهوم.. :((خیلی ناراحت میشم از دیدنه همچین چیزایی...


آره اون ترسناکارو دیدم.. آخه ماهیت هالووین هم کلا ترسناک بودنه... ولی من از اون ماسک خوشگل س///ک////سیا میخوام :(

سیاهچاله چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 07:55

تا اینو نبستی نظر بدم:دی :**
چقدر خوب که یه چیزی به ذهنت رسید :)وقتی عملیش کردی برامون بگو درباره اش :*
دخترا :/ منم تدریس برای دخترا رو دوست ندارم... انگاری یه جور رودربایستی و خاله زنکی بین بعضی هاشونه! جلو روت می گن فهمیدیم و چقدر خوب و اینا پشتت میگن فلانی هیچی حالیش نبود و... :/
وا :/ خب پاشو برو واسه خودت چایی بریز خب :/ چه کاری میکنن همکارات ها میلو :/ خیلی خسته ان

باشه:-*
کلا عجیبن بابا!
وای تازه این خوبه, خیلی حرفا و کارای دیگه هم میکنن, خوشم نمیاد از نوشتنش وگرنه میگفتم

سیاهچاله چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 07:52

میلو؟
چرا نمیشه واسه پست های قبلی نظر جدید گذاشت؟من میخواستم از اون پستی که درباره کم کردن وب خوندن و اینا بود رو تا الان برات کامنت بزارم :((
چرا بستیشون آخه؟

عزیییزممم:-* خیلی وقته که وب اینجوریه, پستا نظراشون بعد از دو روز بسته میشن

زی سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 23:38

جواب دوما: اونجایی که بهش گفته بودی که چرا وقتی گله کردی اون ساکت بوده و هیچی نگفته تو پستای قبلیت هست. بهت نمی یاد حافظه ات اون قدر ضعیف باشه که یادت نیاد چه قدر زندگی شخصی و خصوصیتو اینجا می نویسی
جواب سوما: من ابراز نگرانی کردم؟

خودش این مدلی برداشت کرد
اینکه من چقدر مینویسم دلیل نمیشه توام بخوای سوال بپرسی دوست عزیز :)

گربه تنها سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 22:15

متاسفانه بعضی ها وقتی به جایی میرسن خودشون را گم میکنن و یا فکر میکنن مردم را خریدن
من قبول دارم که هر کس باید وظیفه اش را به نحو احسنت انجام بده ... اما در مقابل اگر ما با یه لبخند تشکر کنیم نه تنها چیزی از شخصیت ما کم نمیشه بلکه باعث میشه طرف مقابل با خلوص بیشتری کارش را انجام میده

دقیقا همینطوره...
میدونی خب اون آقاهه هم کم کاری نمیکنه واقعا... هفت طبقه ساختمون دستشه و خیلی مسئولیت داره...

Amitis سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 22:06

من چایی نمیریزن خودم ، ولی غر عم نمیزنم ، کلا بعضی ها فکر می کنن همه کلفتشون هستن ! تقاب میره تو مایه بالماسکه ؛) من همیشه با استاد خانم مشکل داشتم جز یکیشون که الان هم در ارتباطیم ، فکر کنم حس متقابل میشه ؛)

اوهوم...
آره ولی آمیتیس خیلی دوست دارم نقاب رو....! ضمن اینکه پارتی قرار نیس باشه و فقط خودمون دوتاییم :))
من خودم هیچ وقت نمیتونم با دخترا رابطه ی خوبی برقرار کنم...

بهار سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 21:27 http://www.ayande84.blogsky.com

من تا مدتی قبل اصن باور نداشتم که دخترا رفتارای عجیب غریبی دارن...میگفتم این نگاه جنسیتی اشتباه و فلان و بیسار...خوب اصن ندیده بودم تو دوستام و اطرافیانم همچبن آدمایی..اما این چند روز تو وبلاگم وقتی کامنتای بی ربط با لحن بی ادبانه میبینم کاملا به این باور رسیدم دخترا یکم متاسفانه رفتارایی گاها نشون میدن که در شانشون نیس...
ماسک خیلی خوب میشه..من همش تو فیلمای امریکایی ازین دخترایی که لباس بلند مشکی میپوشن و یه ماسک خوشکل رو چشاشون میذارن دوس داشتم ....

خب پس بیا مدیریت وبلاگ منو به عهده بگیر تا قشنگ باورت بشه دخترا میتونن چجوری باشن...!!!
وای من عاشقشم...

سودی سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 21:13

هاا فک کنم همون هالویینه ک ماسک عجیب غریب میزنن بعضا که شناخته هم نشن تو فیلماشون دیدم :دی و اینکه این فیلم مورد علاقه من با بازیه این ناتالیه معرکه :) ماسکشم بزن خوبه :دی

منم دیدم سودی.. ولی نمیدونم چرا تا حالا دقت نکردم که واقعا توی همین هالووین هم میشه ماسک زد یا یه مراسم جداست... البته فرقی هم نداره آخه جی نیس که مهمونیمون فقط خودمون دوتاییم :))

سودی سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 19:57

میدونی میلو من یه همش حواسم به سن طرفه ما جای دخترش بعد اینجرو رفتار خیلی زشته بنظرم :| من حتی وقتایی که پیک میگیریم سرکار واسه انجام کاری اگه طرف مسن باشه دلم میخواد آب بشم از اینکه دارم بهش میگم اینکارو کنین اینو ببرین اینجا و ... با اینکه کارشونه اما دلیل نمیشه من طلبکارانه دستور بدم :|

وای وای سودی... آبدارچی قبلیمون مسن تر بود, میومد سر کلاس که اسپیلیتو روشن کنه, یه بار کلاس بزرگسال پسرا بود, این اومد, بلند نشدن از جاشون, وقتی رفت جیغ زدم که واقعاااا که خیلیییی شخصیت ضعیفی دارین... یکیشون گفت وا مگه باید واسه اونم بلند شیم؟؟ گفتم وقتی ازتون اینهمهههه بزرگتره بااااید بلند شین به احترامش, چیکار به شغلش دارین...
سودی چجوری آدما دلشون میاد انقد سنگ باشن؟:-(

مایا سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 19:56

بعضی ها خیال میکنن سفیر کبیر_ موزامبیکن از عالم و آدم انتظار دارن میلو جان!
حالا یک چای ریختن چقدر زحمت داره مگه؟
با اون هیکل ظریف مریف و باربی طور بلک سوان برازنده تون_ خانم...

سفیره وات؟؟ :))) عزیزم... :))
میگن تایمه رست میپره :-\
آخی.. مرسیییی مایا... به نظرت ماسک خوب میشه؟ آخه نمیدونم فک میکنم یه جشن بالماسکه هم هست که اونجا ماسک میزنن, مطمعن نیستم همون هالووینه یا نه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد