دو ساعتی با بیریتنی حرف زدم... پر بودم از حس های منفی...پر بودم از بغض و گریه... بهش گفتم فعلا دستت بنده باشه بعدا حرف میزنیم... گفته نه میشنوم.. کلی حرف زدیم، آنالیز کردیم، آخره آخره همه ی حرفا بریت با همین تاکید روی حروف کشدار واسم نوشت:
یه چیزیو بهت میگم همیشششششششه توی ذهنت باشه، من دیگه از کی هست که با توام و میشناسمت و اینهمه هم که پسرا رو دیدیم میلو با هم، مارس بهت ثابتتتتتت کرده که دوستت داره. همین.
حرف از این محکم تر؟ دلم یه جور محکمی قرص شد! هزارتا دلیل هست واسه این موضوع، خودم هم مگه میتونم انکارش کنم؟ ولی وقتی دلت میگیره نیاز داری به شنیدنه این حرف از کسی که میدونی چرت نمیگه و تو و پارتنرت رو خوووووب میشناسه...
..................................................................................................
خیلی وقته از کلمه ی پارتنر خوشم نمیاد ولی نمیدونم چی رو جایگزینش کنم!
یه روزایی که آپ نمیکنی چیزی هی میام ریفرش میکنم :( میشم میرم..ولی همیشه ی همیشه ش ته دلم میگم سرت گرم_کارای دوس داشتنی ت باشه کاش میلوی عزیزم..رفیق:قلب
عزیییییزم...:-) :-* یه مهمونی خووووب بودم ^_^
باشه هر جور راحتی
:)
دوبار گذاشتی این کامنت رو.
باور کن توی بلاگ اسکای گزینه ای به اسم ویرایش کامنت نداریم که من بخوام دست کاری کنم کامنت شما رو! من فقط گزینه ی پاسخ به نظر دارم/حذف و تایید! خودش ثبت نمیشه :) بعد اصلا من آدم پیچوندن نیستم. رودرواسی ندارم با کسی.رمزم رو فقط بچه های خیلی خیلی قدیمی دارن. عذر میخوام :)
وای وای میلو میلوووووو چه خووووب شد کامنتارو باز کردی یه مدت نبودم باز اومدم میخواستم برات یه چیزایی بنویسم دیدم بسته ست داشتم خفه میشدممممممممتو منو میشناسی و از دوستاتم ولی واسه اینکه شناخته نشم با این اسم دارم برام کامنت میذارم :)) توروخدا اگه فهمیدی کی ام به روم نیار. میخواستم بگم واااای میلو این اتفاقایی که افتاد توی وبلاگت و اینا من شااااخخخخ دراوردم! اصلنه اصلنه اصلننننن حتی یه درصدم فکر نمیکردم اونا این شکلی بی ادبو بی شخصیت باشن. تو که کاری نکردی بودی حتی سری قبل هم پستت خیی خوب بود با اینحال معذرت خواهی کردی که کدورتی پیش نیاد چطوری به خودشون اجازه دادن اینطوری برخورد کنن اینقدر زشت؟ بعد طرف اومده اون کامنت به اون زشتی رو توی بلاگش پست کرده بعد میگه بهت که کش نده و بس کن؟؟ خب خودت شروع میکنی شلوغ میکنی بعد میخواد تو ساکت بمونی؟؟ اینا یه بازی بوده میلو . سری قبل هم هممون فهمیدیم که دست به یکی کردن تا سه تایی اذیتت کنن. میدونی تو اشتباه کردی که رفتی گفتی با منین چون اونا دقیقا همینو میخواستن ازت بعد حالا بهت میان میگن بس کن دزد و پلیس بازی رو؟؟ خب بازی رو خودشون شروع کردن و تابلو اومدن دست گذاشتن روت. از بقیه لجم میگیره که نمیفهمن. خواستم بگم تو تنها نیستی. تعجب میکنم همه ی دوستات این ماجرا رو دیدن و ساکت موندن و هیچی واست ننوشتن. میدونی چرا؟ چون تو ساده ای و هربار هرکی اذیتت کرد اینجا ازش نوشتی و بهش پست اختصاص دادی اینطوری شد که همه فک میکنن تو دنبال دعوایی و تشنج درست میکنی. من ولی میشناسمت میدونم چطور آدمی هستی. هیچ وقت ندیدم بی احترامی کنی و همیشه با احترام و تواضع حرف میزنی. یه جاهایی از خودت که محکم میگی و زندگیت اینقدر شاد و کوله این لجه بقیه رو درمیاره و به قول اردی توی جامعه ای داری اینارو میگی که همه دارن نک و ناله میزنن. میلو نبند کامنتارو من دلم واسه حرف زدن باهات تنگ میشه البته من که همیشه از قسمت خصوصی برات میذاشتم ولی الان اونجا رو هم انگاری برداشتی قست تماس با من. دلت نگیره ها دختره ی خوشگل و ظریف مریف ^_^
بله شناختمت ولی چرا خواستی شناخته نشی؟؟ :)
دوستام ساکت نموندن برام توی خصوصی حرف زدن...
مهم نیس بابا اصلا.
کامنتا و تماس با من رو خیلی وقت بود میخواستم ببندم بخاطر همون جریان ترک وبلاگی چون یه مدت جواب ندادم کامنتارو بعضیا گفتن اینجوری حس حرف زدنشون می پره. منم کامل بستم که کسی خودشو ملزم ندونه به کامنت گذاشتن. با اینحال هرچند وقت یه بار بازش میذارم...
آقامون چطوره ؟ :دی اصن درگیره لفظ نباش تو اسمش رو میتونی جوری صدا کنی که هیچکس دیگه نمیتونه پس همون اسمش رو بگو :)
بنظرم اول سیمی کنی مقواها رو بعد عکس رو بزنی بهتر باشه که عسکا خراب نشن یهو پیش یارو سیمیه :دی
من با مارس راحتم اینجا، ولی گاهی که میخوام کلی بگم، نمیدونم چی بگم، وست دارم بگم عشقم مثلا! ولی سنگینه به قول لاندا!
آؤه حواسم هست مرسی :***
میلو مرسی
من خودمم همیشه درگیر اینم که چی بگم بهش. واسه همین همیشه اسمشو میگم، با "یم" تحبیب. یار و همراه و اینا چون تو زبونم نمیچرخه، نوشتنشم سخته. تو نوشته هایی که واسه خودم می نویسم، عشقم هم میگم. ولی بازم واسه وبلاگ سنگینه به نظرم
برای چی؟؟
دقیقا باهات موافقم که عشقم رو میخوام بگم ولی سنگینه واسه وبلاگ!
نمی دونم شما درمورد جفت روحی چیزی شنیدید یا نه ؟من چندسال پیش یه کتابی خوندم داستان یه روانکاوی بود که ابا هیپنوتیزم آدم ها رو به زندگی قبلشون برمی گردوند ...توی این داستان یه خانم و آقایی. که جفت روحی بودن و هر دو هم تحت نظر اون روانکاو خیلی اتفاقی همدیگه رو پیدا می کنن ... و توی کتاب یه جاهایی توضیح میده که جفت روحی ادم ها اون هایی هستن که خیلی به ادم نزدیکن علی رغم خیلی از مسایل و تنش هایی که ممکنه وجود داشته باشه ...مثل اعضای خانواده گاهی دوست همسر یا حتی توی روابط دورتر کسانی که خیلی ارتباط باهاشون نداشتیم اما باهاشون احساس راحتی و نزدیکی زیادی کردیم .کسانی که یه جرقه هایی عاطفی رو باهاشون داشتیم که با بقیه نداشتیم یه دوست داشتن ها یا درک شدن ها یا یه حس های خب ..این ها کسانی هستن که از نظر روحی خیلی خیلی به ما نزدیکن ... (امیدوارم که منظورم رو خوب رسونده باشم)
من چندماهی هست که بیشتر از قبل نوشته هاتون رو دنبال میکنم و وقتی توی این چندماه بیشنر از همسرتون و روابطتون نوشتید یاد این کتاب افتادم ..که اگه یه درصد اون کتاب درست باشه (البته میذونم که کتاب ها ممکنه خیلی سلیقه ای باشن یا حتی درست هم نباشن چون کتاب یه اشاراتی به تناسخ داره که خب شاید مورد قبول همه نباشعه واسه همین میگم یه درصد )رابطه و عشق زیاد بین شما منو یاد جفت های روحی میندازه :)))) غلط های املایی رو ببخشید چون شرایط تایپ سخت بود :)))))))همین دیگه ..اسم کتاب هم تنها عشق حقیقت دارد بود. الببته میگم قبول یا رد یه مسایلی سلیقه ای و شخصیه . به هرحال عشقتون مستدام
اولین بار بود شنیدم ولی جالب بود پرین جان، متوجه شدم منظورت رو و خوب رسوندیش اتفاقا.... و خیلییییی ممنون که با خوندنه ما یاد اونا میفتین :) حتما میخونمش... بعد از دفاع از پایان نامه حتما شروع میکنم به جدی کتاب خوندن، و صددرصد الویتم با کتاب های این شکلیه...
ممنون پرین جان.. راستی شما وبلاگ نداری؟ اسمت برام اشناست
الان امتحان کردم چنتا پرشین بلاگو . همشونو میزنه نو اویلبل
چی اویلبل نیست؟ آدرس وبلاگای پرشین؟
چه تعجب انگیز ناک!
پیش اومده خیلی برای دوستام اینجا متاسفانه!
این عشقایی که مثل شراب جا میوفته از اینا هستین!
یارم یا شریکم؟ البته شریک یکم کلیه ولی یار خیلی قشنگه. غم خیلی وقتا پیش میاد مهم اینه که بلد باشیم پشت سرش بذاریم که بلدی
چه تشبیه خوش رنگی :)
اینا هم خوبن:-*
آره,البته چیز مهمی هم نبود من کلا دلم گرفته بود رو مود نبودم زیاد
پیام من ناقص اومده؟ قسمت اخرش نیست
احتمالا همینطوره, اگه با گوشی کامنت گذاشتی امکانش هست که نصفه ثبت شده باشه, ضمن اینکه اسمت رو هم فراموش کردی بذاری شف جان :)
اهان همراه هم خوبه همونطور که آژو جان گفتن
:)
آره خوبه :)
اونروز میخواستم بگم اون ته پستت که گفتی بریم سراغ قرتی بازی بعدی
کللللی دلم خواس لپتو بکشم:)
ولی کامنتی باز نداشتی
خوب باش میلوی پرانرژی:***
عزیزم :)
مرسی زیرو جان, همچنین :-*
منم بعضی وقتا نمیدونم چی بگم, پارتنر , آدم , عشق , طرف و.. بعد دیگه بخاطرش حرفمو میخورم و نمینویسم :))
عه فک کردم فقط من اینطورم :))
سلام خانم میلو. چند وقتیه که وبلاگتو پیدا کردم. خیلی برام جالبه خوندنش. رابطت با اقای مارس و هر چی که مینویسی رو دوست دارم
سلام
ممنون از دیدگاهتون. خوش اومدین
شوهر یا همسر :) این ناراحتی ها که نباشه خوشی ها دیگه مزه نمیده :)
یکم سنگینه کلمه اش!
آره پیش میاد گاهی
همراه
فک کنم همراه هم خوبه..
آره جالبه ;-) :-* مرسی
نبینم دلت بگیره
حتما بیریت خوب میدونه دیگه :)))
یه کوچولو گاهی پیش میاد