وقتی پسرک با صدای بغض آلود و چشای نم دارگفت زنعمو باهاش کات کردم, دلمو انگار چنگ زدن بهش.. نه بخاطر رابطش, بخاطر بغض هایی که بخاطر آدما توی گلومون میشینه, بخاطر تموم رابطه های احساسی ای که حالا یا اشتباه یا درست ولی تهش رسید به بغض و گریه! کاش میشد آدما راحت تر جدا شن از همدیگه!