مارس میگه بافته رو بپوش برو توی مغازهه به فروشنده هاش زبون درازی کن بگو اونی که گفتین لباسه رو رو هوا زده بود شوهرم بودش، این برازنده ی من بوده فقط، فکر میکنین شوهرم میذاشت بره تو تن یکی دیگه؟؟؟
غش میکنم از خنده...حس همسر یه شوالیه بودن بهم دست میده ^_^
امروز میبینمش توی آموزشگاه، میخوام که وقتی از دور میاد عشقمو با نگام بپاشم تو نگاش تا همه بدونن که دیشب واسم چیکار کرده...