این تفاوت هایی که با هم داریم...این تفاوت های فاحشی که با هم داریم..اینجوریه که من پر از جیغ و صدام کنارش، چه تو خوشحالی چه توی ناراحتی...ولی اون ساکته، بی تفاوته، خونسرده، یه نگاه نصفه میندازه از بغل صورتش، چشاش اون دور دورا خیره شده، دستاش زیر سرش حلقه شده، من بال بال میزنم وقتی یه چیز رو تعریف میکنم، اون ولی دراز کشیده و با مکث زیاد بین جمله هاش که عادتشه حرفاشو میچکونه بیرون...آره میچکونه بهترین تعبیر از مدل حرف زدنشه...من قلبم از هیجان تاپ و توپ میکنه، آخرش نفسم حتی میگیره لابه لای حرف زدنام، اون ولی همیشه یه پووووووف عمیق توی سینه اش ذخیره داره! اونقدری که قفسه ی سینه اش آروم میاد بالا و بالا و کم کم میره پایین! 

نمیدونم چطور شد که ما کنار هم قرار گرفتیم...دنیا اگه قرار باشه ضریب احتمال یه اتفاقی رو صفر بدونه یکی از اون اتفاقا کنار هم قرار گرفتنه ما دو تاست! 


....................................................................


گاهی فکر میکنم اصلا دلم هیچ موفقیتی رو نمیخواد، همین که بتونم یه ریتم آروم و بی دغدغه داشته باشم کافیه واسم...دلم میخواد گاهی همه ی زندگی و کارم رو بذارم یه گوشه و ول کنم برم بشینم یه کنار، واسه خودم میوه ی مورد علاقمو بخورم، یه موزیک خوب گوش بدم و فکر نکنم که قراره چی بشه...

حالا اینکه چرا میوه ی مورد علاقه رو نوشتم دلیلش رو نمیفهمم، شاید الان بدنم به ویتامین خیلی زیاد نیاز داره! برم یه بشقاب میوه بیارم بخورم! واسمون از شمال پرتقال رسیده. پرتقالای درست حسابی. نه از این میوه های مسخره ی پوست نایلونی با مزه ی آب! پرتقالای گرد و یه دست و آبدار و ترش! که وقتی میذاری توی دهنت آب میشه بس که طبیعیه پوستش! موز هم میخوام یه دونه! سیب؟ هممم... یه سیب زرد و کوچولو بدک نیست...کیوی هم باشه خوبه، از وسط نصف و نمکیش کنم...

وسط این چرت و پرتا اینم بگم که به این نتیجه رسیدم آقا خواب کافی و نوشیدن آب به مقدار زیاد! حتما هم روزی یه بار پی پی کردن!! (عوق)! اگه هم دوبار بشه که دیگه چه بهتر، کلا سیستم روده و گوارش حالش جا میاد! همین سه تا شرط واسه داشتن پوست شفاف و چشمای درخشان کافیه!


من برم میوه مو بخورم!!!