اون روز داشتم یکی از پیج های مربوط به گیم آو ترونز رو نگاه میکرم، وقتی رسیدم به عکس رَمسی، زیر عکسه نوشتم : this guy makes me feel pain !

دقیقا هم همینطوره، تک تک شخصیت های فیلم دقیقا همون حسی که نویسنده میخواسته رو منتقل میکنن، اونقدر عمیق که منه نوعی با دیدن عکس اون آدم درد رو توی وجودم حس میکنم!! فک میکنم چقددددددر میتونه یه فیلم نامه و کلا کادرشون قوی باشه که بتونه تا این حد تاثیرگذار و عمیق حس رو منتقل کنه....

چقدر کارای خارجی متفاوته.. و چقدر توی همه چیز کار درستن...


........................................................................


پرده ی اتاقم رو دراوردم، آفیشالی عید اینجاست دیگه! عید واسه من با دیدن درختای دون دونی (چند پست قبلتر گفتم) و دراوردن پرده های  خونه / تابستون هم  با بوی آب طالبی شروع میشه!!


........................................................................


دیروز رفته بودم آرایشگاه، قصد داشتم فقط یه کاری انجام بدم، ولی در حینش تصمیم گرفتم حرکتای دیگه هم بزنم و زدم! یعنی هی میگفتم صبر کن دو هفته دیگه عیده... بعد دیدم که بابا اصن شاید فردا من افتادم مردم! من الان حس خوب ندارم نسبت به مثلا موهام یا ابروهام، میخوام همین الان اکی باشم، چرا باید چیزیو تحمل کنم واسه رسیدن به یه تاریخ خاص؟؟ حالا جهنم که ابروهام تا عید دوباره درنمیاد، جهنم که یه ماه الکی الکی هی صبر کردم جلوی خودمو گرفتم، اصن حتی جهنم که دیگه حسابم آخراشه و تا دو هفته دیگه پول دستم نمیاد، من الان حسم اینجوری خوب میشه که این کارو کنم...

بعد فکر میکنی چی؟ بعد از انجامش هم حسم خوب شد، و هم وسطای کار یه شاگرد خصوصی جدید زنگ زد و اومد و دقیقا همون قدری که هزینه کرده بودم توی آرایشگاه، پول کلاسش شد!!! گفتم بابا اصلا این دنیا فقط جای خوش گذروندنه، فقط جای اینه که امید داشته باشی و به خودت سختی ندی، اون وقت میبینی که چه همه کائنات میان دورت مثل پروانه میچرخن و از این ور اون ور حس خوب میریزن توی دامنت....


...........................................................................


برای بار هزااااااااااارم به این نتیجه رسیدم که بازم همیشه آقایون خیلییی بهتر از خانوما هستن، پسرا هم از دخترا بهتر! یعنی هربار که میخوام این دیدگاه جنسیتی رو نداشته باشم یه اتفاق صاف میفته توی دامنم که بهم میگه بابا این دوتا جنس با هم فرق دارن.... وقتی میرم ساختمونی که کادرش مال خانوماس، با اینکه وقت هیچ احدی رو نمیگیرم و مزاحم کار هیچکس نمیشم رفتن گزارش دادن که من مختل میکنم کارشون رو، درحالیکه مدیرشون هم میدونه اصلا و ابدا اینطور نیس... بعد اون وقت توی ساختمون آقایون، نه تنها باهام همکاری میکنن بلکه حتی از کار و تایم خودشون میزنن و میگن که شما کارتو انجام بده برو، مگه چقد میخوای بیای اینجا، ما همیشه هستیم... یعنی اون روز شک شدم که آقاهه یک ساعت از کارش رو بیخیال شد و تایمش رو داد به من، و بازم بهم میگفت که چه روزای دیگه ای میتونم بیام و باهام همکاری کنه...نمیدونم چرا، لابد الان یه سریا میگن چون مردا بی چشمداشت هیچ کاری نمیکنن و لابد قصد و نیتی پشتشه :)) ولی من کل زندگیم رو همین مدلی بدون اینکه هیچ کدومشون حتی به خودشون اجازه بدن که مثلا شمارم رو بخوان واسم کار انجام دادن و کارمو پیش بردن و هیچ وقت هیچ حس بدی توی من نذاشتن که بخوام پشیمون شم...نمیفهمم چرا خانوما این مدلی ان، چرا  اکثرا غر میزنن و نمیتونن کمی گذشت نسبت به هم داشته باشن...مثلا من  اون روز به چشم خودم دیدم که یکیشون نزدیک ده دقیقه داشت با گوشیش حرف میزد، و کاملا هم مشخص بود تماسش شخصی و برای فان بود، بعد اون وقت خب لامصب اون ده دقیقه آدما رو ول کردی به امون خدا، اون وقت میای مینالی که من چرا تایم تورو میگیرم یا مختل میکنم کارتو؟؟...



اون روز به همکارم که اصلا با پسرا و آقایون کلاس برنمیداره گفتم من اگه کلاسای پسرا و مردام نباشن حتی یه ثانیه هم توی این شغل نمی مونم و نمیتوووووونم همه ی انرژیمو صرف دخترا و خانوما کنم، اصن وقتی میرم توی کلاسای مردونه یا پسرونه ام روحیه ام از این رو به اون رو میشه، من وااااقعا از اینکه ارتباطم با آقایون همیشه موفق تر و بهتره تا خانوما، خوشحال و راضی ام!!! البته استثنا هم وجود داره، و من دوستای خانوم خیلی خوبی هم داشتم همیشه...ولی...ولی..ولی....