اوردمش توی اتاقم، دارم وسیله هایی که خریدم رو تک تک بهش نشون میدم..
یه ظرفی رو نشونش میدم که یه تم فیروزه ایه همچین ملو داره. میگم این ظرف رو ببین، همین رنگ قراره باشه تم اصلی خونمون...
میگه یکمی تیره ست. باید شادتر باشه.. میگم باشه مشکلی نیست یکم شادتر انتخابش میکنیم...
بهش جا سیگاری رو نشون میدم. بی نهایت خوشش میاد.. میگه اسموک کردن توی اتاق خواب ممنوعه. میری توی اون یکی اتاق که کارآگاهت هست اسموک میکنی. میخوام بگم اونجا پر از رنگ و مواد منفجره ست یه وقت آتیش میگیریم :پی که حرف عوض میشه. میگه راستی کارگاهت رو قراره چه رنگی کنیم؟؟ تا میام جواب بدم میگه اونجا اتاق کار منم هست دیگه؟؟ اگه آره که باید یه اتاق مهندسی باشه! رنگش نقره ای باشه و میز مشکی داشته باشه!! من میخندم میگم باشه به همین خیال باش! میگم یه دیوارش مال من، یه دیوارش مال تو.. ولی اگه از دیوار من خوشت اومد حق نداری بگی این طرف رو هم اون رنگی کنیما..
میخنده..
ایمیلم رو چک میکنم میبینم از ایمیل کاری شرکتش بهم میل زده. توش دو تا عکس هست که روی دیوار نقاشی کاریکاتور کشیده شده دم پریز برق! واسم توش نوشته میلو لطفا از اینا بکش برای دیوارامون...
خب این ایمیل برام از چند جهت این شکلی ^_^ شدن رو به همراه داشت. اینکه توی شرکت با اینکه حتی بهم تکست نمیده و حواسش خیلی به کار هست با اینحال تا این عکسارو دیده سریعا بهم فرستاده. یعنی موقع کارش هم یاد خونمون هست..
دوم اینکه من رو کسی میبینه که ذوق هنری داره :) که بهم این اطمینان رو داره که میتونم این نقاشی ها رو بکشم و خونمون رو خوشگل کنم...
میلو جووونم ، رمزی نوشتی
نه فقط ی پست رو رمزی نوشتم که واسه خودمه فقط..
میلو خوب من شرمنده و ممنون میشم که انقدر مفصل و عالی وقت میذاری واسه جواب کامنتم...
بعد یعنی تو سابقهی تدریس توو سفیر هم داشتی؟
خواهش میکنم.
نه من مصاحبه اش رو قبول شدم ولی روزام توی یه آموزشگاه دیگه پر بود و وسط ترم بود و نمیتونستم از اونجا بیام بیرون و تایمم به سفیر نخورد. گفتن برای ترم بعد باهات تماس میگیریم که دیگه الان دوسال گذشته و تماسی نگرفتن :)) و اینکه شنیده بودم میگفتن اگه مدرس سفیر بشی دیگه نمیتونی جای دیگه کار کنی و نمیذارن، که من خوشم نیومد از این کار. البته مطمئن نیستم از این.
Eyyyyy jaaaaanam eshgheton paydar
چه حس خوبی ه

از الان ذوق دیدن عکس های خونتون رو دارم
میلو جوووونم...هلپ می پلیز...
من الان لول 403 سفیرم...آخر شهریور تموم میکنم...بعد آرزومه که توو سفیر تیچر شم...ولی میگن مصاحبه و آزمونش وحشتتتتناکه...میخوام تپپ این دوماه تابستون خودمو آماده کنم...یه پلن میتونی بهم بدی؟ یه سری منابع عالی واسه skillها...
بعد نمیدونم بعدشهریور دوره ی FCE رو برم یا نه؟
نه خیلی هم سخت نیست. یکی از آزمون های آیلتس یا تافل رو میگیرن. مصاحبه اش هم این شعبه ای که من رفته بودم اینجوری بود که به هرکس یه تیکه کاغذ دادن که توش یه موضوع بود و بعد باید راجع به اون موضوع حرف میزد بقیه هم بهش کامنت میدادن. یه مصاحبه ی دسته جمعی بود.
یه چیزی رو من بهت بگم که تیچینگ و مصاحبه اش ربطی به مهارت ها نداره. کسی رو میشناسم که چهارتا مهارتش عالیه ولی نمیتونه توی مصاحبه ها قبول شه چون ماهیت تیچینگ رو نداره. توی مصاحبه هم بحث روی تدریسه. مثلا ازت میپرسن گرامر رو چطور درس میدی و چرا این متد رو انتخاب میکنی، که هرچی دلیلت منطقی تر باشه حرفه ای تر به نظر می رسی. یا ازت وقتی دمو میگیرن یه کتاب رو میدن بهت و نیم ساعت تایم که درس بدی. و تو اصلا مهم نیس که چقدر مهارت هات خوب باشه، باید تیچر خوبی باشی. بهت پیشنهاد میکنم کتاب های تدریس رو بخونی تا متد تیچینگ دستت بیاد. مهارت چیزی نیست که با یه ماه دو ماه اکی شه. همینی که الان هستی فک کنم کافی باشه. تمرکزت رو بذار روی تدریس.
کتاب لارسن فیریمن (Larsen Freeman) یه کتاب خیلی ساده ست که انواع متد تدریس رو توش داره و تاریخچه اش، برای مبتدی ها خوبه این کتاب. تونستی تهیه اش کن و بخون. حدودا فک کنم 200 صفحه باشه ولی فوق العاده روون و راحته.
عزیزم
اوه چه حساسه رو دکور خونه
بعله :))
سلام
ای جانممم میلو میدونی یاد چی افتادم؟ حرف از اومدن توی اتاقت میزنی بدون استرس ! یاد اون شبی افتادم که تنها بودی و به خاطر دوربینتی ساختمون نمیتونستی به مارس بگی بیاد پیشت! عزیزممممم چقدر خوشحالم واسه ی این روزات
سلام لیلا :**
آخ آخ یادته لیلا؟؟؟؟...باورت میشه؟؟ انقد این مسئله برامون خوشاینده که حد نداره..
مرسی لیلا جان :**
دلم نمیاد قلب نزارمو بدون هیچی خالی خالی برم




وقتی میام تو وبلاگت چشمام دقیقن مث اون اسمایلی تو واتس میشه که چشماش قلبه
عزیزم
مرسی نیگول جان لطف داری 


عزیزمممم لذت ببر، فقط همین
چشم :*
ای جانممممم :))))
میلو من مطمئنم خونتون میتونه یکی از خوشگلترین خونه های دنیا باشه :)
خوشگلیش رو که مطمئن نیستم چون دست بالای دست بسیاره.. ولی سعی میکنم یه خونه ی سبک و راحت باشه...
اووووم، فیروزه ای اصلن آخر ِ آرامش ِ
ذوق هنری که هیچی، کلی خود ِ هنرمندی :ایکس
خیلی رنگه خوبیه...
مرسی عزیزم لطف داری...
این همه ذوق رو با همه وجودم درک میکنم میلووووووووووووووو
ای جانم :***
اوه...چقد اتفاقای رنگ رنگی...دقیقا از ساعت 12 که آدرس بلاگ اسکای پیدا کردم ...تا الان مشغول خوندم...با اینکه کلی کار دارم...ولی انقد هیجان داشت دنبال کردن اتفاقا نشد که دست بکشم......کلی تبریک میگم میلوی عزیزم...خیلی خوشحالم که تو و مارس بهم رسیدبد...چقد هیجان داشت دنبال کردنش.....مخصوصا تو شب بله برون...خیلی خوب نوشتی و کار خوبی کردی که ثبتشون کردی...من حتی چند قطره اشک ریختم...خیلی لذت بردم و خیلی خوشحالم که میبینم آدما به عشقشون میرسن...یجور حس قشنگ میغلطه زیر پوستم...
ای جان بهار مرسی.. من خب شرمنده میشم بچه ها میان میگن وقت گذاشتن و خوندن...


مرسی از تبریکت بهار جان...
ممنونم :*
چه خونه ای بشه اون خونه. انشالا همیشه خونتون پر از گرمای عشق باشه
مرسی شادی جان... دعای قشنگی بود :**