گفته بودم خوابای عجیب غریب و توی جنگل و فیلمی میبینم؟ هرشب یا نهایت هر دو شب درمیون همین بساطه, جوری که همیشه تکست صب بخیر مارس تهش اینه که میلو خواب چی دیدی؟ به والله که اگه سر سوزنی به موضوعه فک کرده باشم قبل خواب یا شام زیاد خورده باشم :)) ولی خوابام این مدلی ان!
دیشب هم خواب دیدم با جمعی از سنجاب ها, بله سنجاب, داریم آذوقه جمع میکنیم, گردو و فندق, و میریزیم توی تنه ی یه درخت که سوراخ داره! یه پرنده ی سیریشی هم بالای اون درخته نشسته بود برای اینکه پرش بدیم دونه های پسته رو میذاشتم لای تیر کمون و پرت میکردم طرفش میخورد به ما تحتش!!!! یه آبشار خیلی باحالی هم بود اون کنار, یه اسب چموشی هم بود که تلاش میکرد از صخره های بلند و صاف و بدون شیب بره بالا,میرفت عقبگرد میکرد و با سرعت میومد میپرید از صخره ها و میرفت بالا و من محو عضله های بدن و پای اسبه شده بودم بس که به نظرم حیوون زیبایی بود!!!
بعد یکی از سنجاب ها که بیشتر باهاش دوست بودم!!! بهم میگفت اگه تونستی پرتقال هم پیدا کن من طعم ترش دوست دارم o_O
این خوابا کلا طبیعیه دیدنش واسم! حالا فک کنم از این به بعد بیشتر ثبتشون کنم چون معمولا دو روز که میگذره دیگه یادم نمیاد! خوابامو دوست دارم! اصن یه دنیای دیگس که توی بیداری حتی لحظه ای هم تجسمشون نمیکنم! نمیدونم جریان چیه!