تاریکی اتاق.. در نیمچه باز بالکن و سوز سرد و نازک! .... پتوی پیچیده شده دور پاهام... بوی عطر مردونه ای که عاشقشم...بوی نم بارون توی خیابون...


+مارس؟؟

_هوم؟؟

+ با دست چپت صورتمو ناز کن!

میخنده....میگه چرا؟؟

+میخوام یخی حلقه ی توی دستت بخوره به صورتم!!

....................






نظرات 6 + ارسال نظر
توت جمعه 15 آبان 1394 ساعت 18:46 http://pasazvesal.blogsky.com

آخی

:)

tina پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 20:57

عزیزم، چه دلنشین

Amitis پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 15:54

چه حالی میده تو سوز و سرما خوابیدن ؛)

برای منی که سرمایی ام نه :)) مگر اینکه مارس باشه کنارم..

مایا پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 15:24

باورم نمیشه میلوی سرمایی حاضر شده جایی بخوابه که سوز و سرما میومده!
واسه پست قبل کامنت گذاشتم اصلا یادم نمیاد ارسال کردم نکردم ثبت شد نشد به هر حال من همین اطرافم

مایا وقتی با مارسم فرق میکنه! پاهامو میپسبونم به پاهاش گرمم میشه :)
ثبت شد که تایید کردم

Miss.m پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 14:49 http://mantaqeazad.blog.ir

میلو جان میشه یه سوالی بپرسم ؟
یادمه یه سری گفته بودی که یه برنامه ایی داری که وبلاگایی که اپ میکنن و شما دنبالشون میکنی و نشون میده میشه لطفا اسم اون برنامه رو بگی ؟

feeddemon عزیزم. از گوگل دانلود کردم

مضراب پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 14:31

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد