امروز رفتم شهر دانشگاه تا ترم جدید رو تمدید کنم...معاون اموزشی که داشت امضای آخر رو میزد گفت "بابا جون" کار سختیو شروع کردی,ولی ارزششو داره, خستت میکنه, میتونی دووم بیاری؟ گفتم من یا تصمیم نمی گیرم یا بگیرم دیگه تمومه. گفت امضا کنم پس؟ گفتم بله...


................


تجربه ی جدید و فوق العاده ای میشه, چون با افراد خاصی باید کار کنم که شرایط فیزیکی خاصی دارن, از الان ذوقشو دارم, نمیدونم تدریس به این افراد چطوری میشه, حتی شاید بخوام دیگه فقط مدرس اونا باشم! نمیدونم, هیچ ایده ای ندارم, ولی بی نهایت خیالم جمع شده  و میدونم قراره اتفاقای خیلی خوبی بیفته, استادم امروز میگفت اگه همچین کاری کنی مقاله هات رو روی هوا میزنن و کلی ازین حرفا زد که خب استارت خیلی خوبی بود. فک میکنم اصن واسم مهم نیس چی میشه, فقط میخوام که کار درست تحویل بدم,  سری قبل بخاطر لجبازی استاد راهنما با مشاور اون مشکلات برام پیش اومد ولی حالا تجربه م بیشتر شد...

از اول اسفند خیلی کارارو باید شروع کنم, سه الی چهار ماه سختتتت رو پیش رو دارم که باید فک کنم.

باید از اون تکنیک چراغ سبز و استیکرای روی دیوار اتاقم که قبلا تو وبلاگ منو یادت بمونه انجامش میدادم واسه اهداف بلند مدتم استفاده کنم... کسی اون تکنیک منو یادش هست؟ یادمه چندتاییتون باهام همراه شده بودین.


............................

وسایل خوابگاهم رو که از پارسال گذاشته بودم انباریش, جمع کردم تا بیارمشون. حس عجیبی داشتم. یادم به اولین روزای اقامتم تو اون شهر افتاد و تموم حس و حال اون روزا ریخته شد تو دلم! بعدتر فک کردم که من نزدیک به شیش سال تجربه ی دوری از خانواده و تنها زندگی کردن رو داشتم, خیلیییییی تجربه ی ارزشمندی بود و بی نهایت ازش چیزای مختلف یاد  گرفتم و خیلی چیزا برام عوض شد. 

نظرات 16 + ارسال نظر
رها چهارشنبه 28 بهمن 1394 ساعت 19:23

من یادمه:)))))

عزیزم :)

انیس سه‌شنبه 27 بهمن 1394 ساعت 23:00

همون دلی بودنه خیلی مهم تره به نظرم.. اینکه خودت راضی باشی، از اونجایی که تو سورس آو آیدیا هستی به نتایج خوبی میرسی ایشالا :*

من شرمنده ام که کم پیدا بودم :(
پست آخر اینستامو ببینی غیبتم موجه میشه مطمئنم :دی

امیدورام انیس :**
عه؟؟؟ چک نکردم اون ور رو... میرم ببینم چه خبره اخ جووون :))

شاپری سه‌شنبه 27 بهمن 1394 ساعت 13:41

عزیزم وایت آرزوی موفقیت میکنم .. ایشالا که به نتیجه ایده آل ت میرسی حتما :-)

مرسی شاپری عزیزم

نانا سه‌شنبه 27 بهمن 1394 ساعت 12:24

کاری که با کاغذای رنگی میکنی رو من برای پایان نامه ام در موردش خوندم یه مدت مدیریتیه برای پروژه های نرم افزاری, انقدر علمی نباشیم ما
We use colored cards in Kanban sofware development to show WIP (work in process) and we will know how much value is added to our final goal

جدیییی؟؟؟؟؟چه جاااالب :) نرم افزارش هست؟؟ یعنی چطوریه؟ حوصله داشتی برام توضیح بده

فرانک سه‌شنبه 27 بهمن 1394 ساعت 00:47

دارم اهمیت مسئله تحقیق مینویسم! هدف تحقیق هم! فرم پر میکنم و خوابمم میاد!
اومدم بگم موفق باشی عزیزم و امیدوارم به نتایج خوب خوب خوب برسی :)
الان یعنی پایان نامرو با هم شروع کردیم ؟ :دی دارم مثلا به خودم دلداری میدم :))))

فراااانک من دیشب خوابتو میدیدم یادم نیس دقیق چی ولی توی وابم بودی و چه جالب که امروز بعد از مدت ها توام برام نوشتی :)
مرررررسییییی :**
من فقط فصل چهار رو دارم دوباره انجام میدم البته خیالت راحت تا خرداد طول می کشه :))

میس هیس سه‌شنبه 27 بهمن 1394 ساعت 00:41

منم ازین زندگی خوابگاهی (گرچه همون سه روز در هفته) تجربه های جدیدی به دست آوردم ، البته باید اعتراف کنم که سخته برام هنوز بعد از گذشت یک ترم...
من این تکنیکُ یادم نیست ، اما یادمه که چقدر با انگیزه بودی :)*
اوضاع خدا رو شکر خیلی خیلی خوبه و راضیم از همه چی ، دلیل ننوشتنم فقط اینه که فکر میکنم حرفی ندارم برای گفتن و به قولی دوره ی وبلاگ نویسم سر اومده ...
خوشحال شدم که برای پایان نامه کاری رو کردی که حس بهتری بهت میده ، موفق باشی :)*

میس بیا بگو خب ارشد چی شد الان پس یه شهر دیگه داری میری؟؟؟؟ بنویس بازم حتی شده کم :(
مرسی عزیزم

املی سه‌شنبه 27 بهمن 1394 ساعت 00:40

میلو چه پروژه ی خووبی..خیلی برات انرژی های فراوون مثبت میفرستم، خیلی خووب پیش بره
واااای میلو میلو تریلر فصل 6رو دیدی؟؟ نیین! من جان اسنو میخوام :(((

مری املی از انرژیت قطعا بهم میرسه در حین انجامش :*
نههههههه
وای اون خیلی عالیهههه...ولی من توی آدماش فعلا فقط کالیسی و تیرون رو دوست دارم خیلی ، راب هم خیلی خوب بود :((((((

عارفه سه‌شنبه 27 بهمن 1394 ساعت 00:32

سلام
من همون عارفه ی قبلنام.همون کامنتای خصوصی
وای وای وای
میلو و و این کاریکه قراره بکنی این تصمیم جدیدت اگر اونی باشه که من حدس میزنم فوق العاده س دختر
خیلیم سخته.هرکسی از پسش برنمیاد
اما با شناختی که تو این مدت ازت پیدا کردم و با این اراده ی بی نظیرت مطمئنم میتونی
این پشتکارت بی نظیره.عالیه

سلام :*
از وبلاگ اردیبشهتی اومده بودی پیشم؟
من فقط قراره از اول انجامش بدم، اگه منظورت اینه که شاید بخوام اپلای کنم یا اسکولارشیپ و اینا شرکت کنم نه اینطوری نیس، فقط دوباره انجام دادنه کارمه...
ولی بی نهایت از لطفت ممنونم

انیس دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 23:26

وای میلوووو.. چه خوب که کار مهم و متفاوتی رو شروع میکنی.. واقعا ارزششو داره و یه جهش بزرگه واست.. از ته دلم میخوام که عالی پیش بره
موفق باشی خیلی زیاد

راستش انیس یه کار دلیه، و تا حالا کسی توی ایران و حتی سطح جهان خیلی توجه نکرده به این موضوع، البته که همه ی پایان نامه ها همینطورن که برای بار اول انجام میشن، ولی خب این موضوع حتی مثلش هم نیس که من منبع داشته باشم برای همین واسم جنبه ی دلی داره و میخوام که خوب باشه حتی اگ نتیجش خوب نشه یا کسی خوشش نیاد آخر...
ممنون انیس خانومه کم پیدا :|

Hoda دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 22:22

موفق باشی عزیزم :*

مرررررسی :*** عاقا من الان فقط اسمتو میبینم یه چی میاد توی ذهنم :خوششششش به حالت :))

عارفه دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 21:18

میدونی میلوو چی تو رو دوس دارم حس زندگیت رو اینکه باهمه مشکلات سختی ها خودت داری میسازیش اونطور ک میخوای
یک چیز دیگم دوست دارم ارادات رووو

عزیزم.... ممنون از لطفت واقعا...

باران دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 20:44

برات آرزوی موفقیت میکنم ^_^

خوشحال میشم بعدها اگه حوصلشو داشتی درباره ی این تکنیک توضیح مختصری بدی

مرسی عزیزم :*
توی جواب کامنت نیوشا توضیح دادم اگه متوجهش نشدی بگو بیشتر بگم :*

Amitis دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 20:31

من فکر میکردم لیسانست رو پیش خانواده بودی همیشه! موفق باشی :))

البته خیلی هم دور نبودم، و هفته ای سه روز اونجا می موندم ولی خب همونم غنیمت بود و باعث میشد مثلا مدیریت کنم پولم رو، غذا بگیرم و مواد خوراکی، و خیلی چیزای دیگه! ممنونم :)

مهسآ دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 20:13

خیلی برات آرزوی موفقیت میکنم میلوی نازنینم. چه خوبه که برات مهمه که حتما کارت خوب باشه...من تازه ترم دو هستم و الان دارم استاد راهنما انتخاب میکنم...امیدوارم کارم خوب بشه.

راستش اگه همون کار قبلی توی گیر نمیفتاد من به این فکر نمیفتادم... دیدم عاقا جون اساس کار اشتباس و استادم نمیخواد قبول کنه چون اون بهم گفته بود این راهو برو... و من زده شده بودم که میدیدم چندتا روش جواب نداد و باعث شد بگم من کار شل و ول نمیخوام که هزارتا روش رو باید براش امتحان کنم آخر ببینم کدوم جواب میده!!!
مرسی عزیزم :*

ژوانا دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 19:58 http://candydays.blosky.com

منم دیگه باید شروع کنم به پایان نامه نویسی. ولی خب دقیقا نمیدونم بایدچکار کنم فعلا. منتظرم بهم استاد راهنما بدن ببینم چطور میشه.
اخ که کاش من یه مدت دور از خانواده زندگی میکردم. ولی از اونجا که خانواده بهم چسبیدن و اون سر کره ی زمین هم که برم ولم نمیکنن و میخوان همراهم باشن این ارزو رو به گور میبرم :|

ژوان وقتت رو اصصصلا هدر نده...الان واقعا موقعیت خوبیه، من کوتاهی کردم، تا تابستون که هیچ کاری نکردم بعدشم که درگیر عقد شدم... چارچوب کلی کارتو مشخص کن. یه عالمه مقاله های مرتبط پیدا کن و روزی یه دونه یا هفته ای دوتا بخون خیلیییی بهت کمک میکنه.... سعی کن سریعتر فصل سوم رو بنویسی. فصل سوم بهت قاعده ی کلی میده و مسیرت رو مشخص میکنه، بعد کم کم چیزای دیگه رو اضافه میکنی...
عزیزم :( منم اون روزا فکر نمیکردم بابام اجازه بده... ولی خب وقتی دید دانشگاهم خیلی خوبه و ارزشمند، دلش نیومد نذاره! البته راهی هم نبود تا خونمون، من هر هفته برمیگشتم، مثل بعضی از دوستام ماه به ماه نمیموندم

نیوشا دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 19:58

سلاام میلوی پرانرژی و مصمم
میشه در مورد تکنیک چراغ سبز توضیح بدید و جریان استیکرهای سبز
منم مبخوام همراه شم
چالش چراغ سبز ;-);-)
همیشه موفق و پیروز باشی

اوه حالا بهت بگم خنده ات میگیره اصلا چیز خاصی نیست که، فقط چون انگیزه داشتم و هر هفته عکس میذاشتم بقیه هم به شوق اومده بودن و همراهیم میکردن... برای هر کاری که قراره انجام بدی جلوش یه دایره بکش، و زمان مشخص بذار. اگه تا اون زمان انجامش دادی با رنگ سبزش کن و اون میشه یه چراغ سبز و امتیاز مثبت برات :) استیکرای روی دیوار هم یه نخ وصل کرده بودم و توش استیکرا و نوت ها رو رد کرده بودم، هرروز که کارم رو درست انجام میدادم یه دونه از اون کاغذا رو میکندم و اون نخ هی خالی و خالی تر میشد :)) میبینی؟ یه چیز ساده و خنده داره ولی فقط جنبه ی انگیزشی داره!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد