نانا توی کانالش نوشته بود که آدمای بدجنس و احمقی توی دنیا وجود دارن که باعث میشن یکی خیلی بد بنظر بیاد و بقیه ازش بدشون بیاد. و دنیا پر از ساده لوحاییه که اینجور آدمای بازیگر رو باور میکنن...

دقیقا چیزی که حسش کردم. و خیلیا رو بخاطر این موضوع از دست دادم. که خب مهم نیست. چون بازم به قول نانا ارزشی نداره که آدم بخواد هی خودشو توضیح بده. چون این واسم تجربه شد که توضیح زیاد راجع به خودت بدتر بقیه رو گمراه میکنه و اصن قضیه لوث میشه!


.............................................................................



نت دار شدیم، توی خونه ی سبز مغز پسته ایمون...که تنها جاییه که سبزه فقط اتاق خوابمونه...



............................................................................



تموم شد کارای خونه...حس خونه رو داره کاملا... اتاق کار بیشتر شبیه یه اتاق گرم و خوابالوعه که نور نارنجی و آبی توش زیاده...

خرده ریزه کاریاش تموم نمیشه نمیدونم چرا...خسته شدم تقریبا...و خب دیگه وقت خیلی خیلی کمی هم دارم...البته دیگه تموم شدس ولی بازم خودم یه سری چیزا رو پیدا میکنم که باید حتما انجامشون بدم...


..........................................................................



از طرف محل کار پدر مارس مراسمی رو دعوت شدیم که من باید با چادر برم!! بعد داشتم فکر میکردم چقدر خوبه که این چیزای جدید رو بخاطر مارس دارم امتحان میکنم...



.....................................................................


لپ تاپ رو واسه بار اول بردم بالا و خب موزیک گوش دادن رو اونجا افتتاح کردم...اتاق کار خوراک رقصه با اون آینه های بلندش...بعد از روزی که مهتاب بهم bad boys/ Inna رو معرفی کرده من دیگه ول کن نشدم که، مدااااااام روی ریپیته...مدااام دارم گوش میدم...حتی توی ماشینم که ضبط ندارم، با هندزفری و گوشیم بهش گوش میدم...برای بار هزاااارم من عاشق این دخترم که همیییییییشه ریتم آهنگاش متفاوته...یعنی من هنوز داشتم با آهنگای amazing و more than friends ش حال میکردم و اصلنم برام قدیمی نشده بود که حالا اینم اضافه شده بهش...داره برام از جنیفر عزیزتر میشه... :|




.............................................................................


آخرین پنجشنبه ی تابستون و آخرین پنجشنبه ای که خونه ی پدریم هستم...

نظرات 10 + ارسال نظر
نانا یکشنبه 28 شهریور 1395 ساعت 17:38

عزیزممممم کلی دوست از دست دادیم, من از از دست دادن بعضیاشون کلی شوکه شدم ولی عادت کردم, نمیدونستم اگه خودم رو توضیح بدم اصلا تهش چی میشه
نتتون مبارکاااا
خسته نباشی و ولی ذوق برای خونه ای که ذره ذره تکمیلش کردی :*
اون خط آخر میلو

آژو یکشنبه 28 شهریور 1395 ساعت 01:25

میلو همه پست هات یه طرف
پستی مه خودت خونه تو دسته گل کردی یه طرف
انقد منقلب و هیجان زده م میخوام محکم ماچت کنم جان جانان

آژوی خوبم....
میبینی روزام به کجا رسید؟؟ :)

*ناتالی یکشنبه 28 شهریور 1395 ساعت 00:14

من این چند وقته خیلی خیلی توی فضای شخصیم بودم کلا ازت بی خیر و الان که این کامنت رو میزارم احتمالا خیلی خیلی به زمان عروسیت نزدیکه و من فقط یک چیز توی ذهنم میاد قرمزک: اون روزهای دلگیر تموم شدند و منتظرم کنار برج ایفل با هم قهوه بخوریم ...یادته دختر؟.... جشن پیوندت خجسته :-)

واااااای ببین کی اینجاااااااااااااست.... عزیزمممممم...چقدرررررر خوشحال شدم ناتالی با دیدن اسمت...چقد ر برام عزیزی و دلم برات تنگ شده بود آخه...
وای مگه میشه که یادم نیاد....عزییییییییییزمممم... بی نهایت متشکرم...نمیدونی که چقدر ذوق زده ام کردی...

تبسم شنبه 27 شهریور 1395 ساعت 19:52

عزیززممم، اون خط آخر چقدر عجیب بود ، ب من همزمان همه حسی داد، فکر کنم منم دلم واسه اتاقت تنگ شه :)... میلو قشنگگگ معلومه واسه خونتون چقدرر ذوق داری ، ذوق هم داره واقعا ، از خونتون ک مینویسی همش بوس نویی وسایل حس میکنم و البته نور زیااد عزیززممم، اون خط آخر چقدر عجیب بود ، ب من همزمان همه حسی داد، فکر کنم منم دلم واسه اتاقت تنگ شه :)... میلو قشنگگگ معلومه واسه خونتون چقدرر ذوق داری ، ذوق هم داره واقعا ، از خونتون ک مینویسی همش بوی نویی وسایل حس میکنم و البته نور زیااد

الهی دلتون خوش باشه همیشه توش ...

بنظر من هرکار کوچولو دیگه ای ک مونده رو بیخیال شو بذار واسه بعد عروسی ... دیگه وقت استراحته واقعا ...

اوووه میلوووو، من یادمه هنوز عکس با چادرتُ، چقدر متعجب بودم ک اونهمه خوب چادر سرکرده بودی ... خیلیم بهت میومد اتفاقا... مطمئنم خونواده مارس شگفت زده میشن عزیززممم، اون خط آخر چقدر عجیب بود ، ب من همزمان همه حسی داد، فکر کنم منم دلم واسه اتاقت تنگ شه :)... میلو قشنگگگ معلومه واسه خونتون چقدرر ذوق داری ، ذوق هم داره واقعا ، از خونتون ک مینویسی همش بوس نویی وسایل حس میکنم و البته نور زیااد عزیززممم، اون خط آخر چقدر عجیب بود ، ب من همزمان همه حسی داد، فکر کنم منم دلم واسه اتاقت تنگ شه :)... میلو قشنگگگ معلومه واسه خونتون چقدرر ذوق داری ، ذوق هم داره واقعا ، از خونتون ک مینویسی همش بوی نویی وسایل حس میکنم و البته نور زیااد

الهی دلتون خوش باشه همیشه توش ...

بنظر من هرکار کوچولو دیگه ای ک مونده رو بیخیال شو بذار واسه بعد عروسی ... دیگه وقت استراحته واقعا ...

اوووه میلوووو، من یادمه هنوز عکس با چادرتُ، چقدر متعجب بودم ک اونهمه خوب چادر سرکرده بودی ... خیلیم بهت میومد اتفاقا... مطمئنم خونواده مارس شگفت زده میشن عزیززممم، اون خط آخر چقدر عجیب بود ، ب من همزمان همه حسی داد، فکر کنم منم دلم واسه اتاقت تنگ شه :)... میلو قشنگگگ معلومه واسه خونتون چقدرر ذوق داری ، ذوق هم داره واقعا ، از خونتون ک مینویسی همش بوس نویی وسایل حس میکنم و البته نور زیااد عزیززممم، اون خط آخر چقدر عجیب بود ، ب من همزمان همه حسی داد، فکر کنم منم دلم واسه اتاقت تنگ شه :)... میلو قشنگگگ معلومه واسه خونتون چقدرر ذوق داری ، ذوق هم داره واقعا ، از خونتون ک مینویسی همش بوی نویی وسایل حس میکنم و البته نور زیااد

الهی دلتون خوش باشه همیشه توش ...

بنظر من هرکار کوچولو دیگه ای ک مونده رو بیخیال شو بذار واسه بعد عروسی ... دیگه وقت استراحته واقعا ...

اوووه میلوووو، من یادمه هنوز عکس با چادرتُ، چقدر متعجب بودم ک اونهمه خوب چادر سرکرده بودی ... خیلیم بهت میومد اتفاقا... مطمئنم خونواده مارس شگفت زده میشن عزیززممم، اون خط آخر چقدر عجیب بود ، ب من همزمان همه حسی داد، فکر کنم منم دلم واسه اتاقت تنگ شه :)... میلو قشنگگگ معلومه واسه خونتون چقدرر ذوق داری ، ذوق هم داره واقعا ، از خونتون ک مینویسی همش بوس نویی وسایل حس میکنم و البته نور زیااد عزیززممم، اون خط آخر چقدر عجیب بود ، ب من همزمان همه حسی داد، فکر کنم منم دلم واسه اتاقت تنگ شه :)... میلو قشنگگگ معلومه واسه خونتون چقدرر ذوق داری ، ذوق هم داره واقعا ، از خونتون ک مینویسی همش بوی نویی وسایل حس میکنم و البته نور زیااد

الهی دلتون خوش باشه همیشه توش ...

بنظر من هرکار کوچولو دیگه ای ک مونده رو بیخیال شو بذار واسه بعد عروسی ... دیگه وقت استراحته واقعا ...

اوووه میلوووو، من یادمه هنوز عکس با چادرتُ، چقدر متعجب بودم ک اونهمه خوب چادر سرکرده بودی ... خیلیم بهت میومد اتفاقا... مطمئنم خونواده مارس شگفت زده میشن :*****

عزیییزمممم...
تبسم چرا کامنتات اینطوری ثبت میشه؟؟ :))
آره اتفاقا مادرش اینا تعجب زده شدن گفتن چقدر خوب سرت میکنی قبلا چادری بودی؟؟ :))
خیلی خیلی ذوق مندم واسه خونمون تبسم...
آخه اینایی که کوچیکه مهم هم هستن تبسم :((
ولی خب دیگه تقریبا بی خیالش شدم...

سیاهچاله جمعه 26 شهریور 1395 ساعت 23:08

وااااااااااااای آخرین پنج شنبه ای که خونه ی پدری هستی... چه جمله ی قشنگی وقتی که با اونی که دوسش داری، از خونه ی پدری میری...مبارکککککک باشه پیشاپیش عزیزمممم:-*
و امیدوارم زندگی در کنار مارس و با مارس اینقدر عالی و خوب باشه که حتی توی روزای سخت زندگی،دست به دست مارس پیش بری و هیچوقت پشیمون نشی از انتخابت:-*

البته این پنج شنبه هم هستم ولی خب دیگه اونقدری سرمون شلوغه که حساب نمیشه...
ممنونم حکیمه جانم...وبلاگتو برگردون :(((

لیدی رها جمعه 26 شهریور 1395 ساعت 18:34

وااااای میلووووو باورم نمیشه که انقدر نزدیک...
تکمیل شدن خونه به آدم ثابت میکنه که همه چی واقعی...

خیلی زود گذشت رها...
دقیقاااا از وقتی پرده و فرش مبلا رو چیدیم دیگه باورمون شد...

رهآ جمعه 26 شهریور 1395 ساعت 16:10 http://colored-days.blog.ir/

من دلم میخواد تو زودتر از خاطره روز ِ عروسی ت بنویسی :)

ای جان :) امیدارم بتونم زود بنویسم..

شالیزار جمعه 26 شهریور 1395 ساعت 15:51

واااای میلو خط آخرت چقدر هیجان انگیز بودکلی خوشحالم برای جفتتون و مطمئنم یکی از اون زوجای اهل حال میشید یه چیزی تو مایه های مجتبی و یلدا
بعد یه چیز دیگه اینکه یکی از فانتزیام دیدن عروسی تو بوده همیشه! مخصوصا این یکسالی که نامزد بودی, به نظرم یکی از بهترین عروسیایی میشه که مهموناتون تا حالا رفتن:)

عزیزممممم :)
زمان لازم داره تا به اون مرحله برسیم شالیزار...
آخییی....چقدر مهربونی تو...ممنونم آخه از لطفت عزیزممممم

لونا جمعه 26 شهریور 1395 ساعت 13:30 http://miss-luna.blogsky.com

وای عزیزم مبارک باشه خونتون
و عروسیتون پیشاپیش ایشالله همه چیز عالی پیش بره این یه هفته
اون ریزه کاریا همیشه هست سعی کن خیلی زوم نکنی روش درست میشه به مرور زمان همه چیز خودتو اذیت نکن بابت ریزه کاریا

مرسی لونای قشنگم :***
آره اولیت بندی کردم مهم ها رو دیروز و امروز انجام دادم باقیشو دیگه بی خیال شدم...

پاپیون پنج‌شنبه 25 شهریور 1395 ساعت 23:36

جمله ی آخرت چقد هیجان انگیز بود:)))

یااااه :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد